یکی از وعدههای دونالد ترامپ در جریان کارزار انتخابات ریاست جمهوری 2016 این بود که از طریق یک «توافق نهایی» منازعه دیرینه میان اسرائیل و فلسطین را حلوفصل میکند. هرچند ترامپ نیز همچون روسای جمهور پیش از خود در تحقق این وعده ناکام ماند اما همزمان مجموعهای از حمایتهای جانبدارانه از اسرائیل را در کارنامه خود ثبت کرد. از جمله اقدامات بیسابقهای که دولت ترامپ همراستا با منافع اسرائیل انجام داد میتوان به انتقال سفارت به قدس، به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر بلندیهای اشغالی جولان، و قطع حمایتهای مالی آمریکا از «آژانس امداد و اقدامات سازمان ملل متحد برای آوارگان فلسطینی در خاور نزدیک» (انروا) اشاره کرد.[1]
سابقه دولت اول ترامپ و انتخاب سیاستمدارانی که از حامیان سرسخت اسرائیل هستند برای تصدی مناصب ارشد دولت دوم توسط رئیس جمهور منتخب، منجر به تقویت این ارزیابی شده است که روند حمایت کاخ سفید از اسرائیل در چهار سال آینده ادامه یابد و تشدید نیز شود. گزارش حاضر با استناد به تجربه دولت اول ترامپ، اظهارات وی در دوران کارزار انتخاباتی، دیدگاه افرادی که برای کابینه دوم خود انتخاب کرده است، و ارزیابیهای اندیشکدههای آمریکا تلاش میکند تا محورها و ابعاد احتمالی سیاست ترامپ در دولت دوم خود در قبال مسئله فلسطین را تبیین و تحلیل کند.
اعضای احتمالی تیم سیاسی-امنیتی ترامپ در پرونده فلسطین و «توافق آبراهام»
رئیس جمهور منتخب آمریکا افرادی را برای تصدی مناصب ارشد کابینه خود انتخاب و معرفی کرده است که در یک ویژگی یعنی حمایت سرسختانه از اسرائیل اشتراک دارند. رصد روند اظهارات و عملکرد این افراد در رابطه با مسئله فلسطین و اسرائیل را در سالهای اخیر نشان میدهد که آنان بیش از آنکه دیدگاه آمریکایی به مسئله مذکور داشته باشد، کاملاً با عینک اسرائیلی به این تحولات نگاه میکنند. ادبیات این سیاستمداران، آسیبشناسی آنان از ریشه بحرانها، و همچنین راهکارهایی که برای حل منازعات ارائه میکنند بیشتر رویکرد مقامات اسرائیلی به این موضوعات را منعکس میکند. مشاور امنیت ملی، وزیر خارجه، رئیس سیا، وزیر دفاع، نماینده ویژه رئیس جمهور در امور غرب آسیا، و سفیر آمریکا در اسرائیل از جمله مهمترین افرادی هستند که بر روند تصمیمگیری و سیاستگذاری کاخ سفید در رابطه با موضوعات مرتبط با فلسطین و اسرائیل تاثیر میگذارند. نکته قابل ملاحظه این است که ترامپ علاوه بر مقامات ارشد، برخی از مهمترین افراد مرتبط با پرونده اسرائیل را نیز تعیین کرده است. این افراد عبارتند از مارک روبیو (وزیر خارجه)، پیتر هگست (وزیر دفاع)، مایکل والتز (مشاور امنیت ملی)، جان راتکلیف (رئیس سیا)، مایکل هوکبی (سفیر آمریکا در اسرائیل)، و استیو ویتکوف (فرستاده رئیس جمهور در امور غرب آسیا).
سیاستهای احتمالی دولت دوم ترامپ در رابطه با اسرائیل و فلسطین
بخش حاضر ابعاد و محورهای سیاست احتمالی دولت ترامپ در قبال اسرائیل (در رابطه با منازعه فلسطین و همچنین عادیسازی روابط با کشورهای عرب) را با استناد به موضعگیریهای رئیس جمهور منتخب و افرادی که برای مناصب ارشد انتخاب کرده است، مورد بررسی قرار میدهد. آنچه سرنوشت این پروندهها را مشخص میکند این است که دولت دوم ترامپ سیاست تشکیل دو دولت در یک سرزمین را ادامه میدهد یا طرحهایی را میپذیرد که نهایتاً به ایده تشکیل دولت مستقل فلسطین پایان خواهد داد. البته دولت ترامپ کار خود را در یک محیط امنیتی منطقهای بسیار متفاوت با سال 2016 از سر میگیرد. تحولات بعد از «طوفان الاقصی» و جنگ غزه واقعیتهای میدانی و ادراکی جدیدی را به کشورهای غرب آسیا و قدرتهای خارجی تحمیل کرده است.
سیاستمداران و افکار عمومی اسرائیل بعد از 7 اکتبر اقبال به مراتب کمتر از قبل برای پذیرش طرح دو دولت و تشکیل دولت مستقل فلسطین دارند. به علاوه ادراک و سیاست دولت ترامپ درباره نحوه پایان جنگ غزه، آینده حکمرانی سیاسی و نظامی بر نوار غزه، و همچنین آینده وضعیت کرانه باختری تعیینکننده است. توماس فریدمن در مقاله اخیر خود در «نیویورک تایمز» استدلال میکند که آینده سیاست ترامپ در قبال اسرائیل همچنان مبهم است. این سیاست بستگی به این دارد که آیا ترامپ بخواهد طرح مطلوب خود- همان طرح موسوم به «معامله قرن» که در سال 2020 ارائه کرد- را اجرا کند یا تحت تاثیر دیدگاه افراد منتخب کابینه خود ایده دو دولت را کنار بگذارد و در مسیر تشکیل دولت واحد یهودی در فلسطین اشغالی حرکت کند.
طرح پیشنهادی ترامپ تحت عنوان «صلح برای سعادت: چشماندازی برای بهبود زندگی مردم فلسطین و اسرائیل» در ژانویه 2020 اعلام شد و هدفش تشکیل دو دولت فلسطینی و اسرائیلی در یک سرزمین بود. البته این طرح از چارچوب قطعنامههای سازمان ملل متحد تبعیت نمیکرد بلکه برخلاف قوانین و قطعنامههای موجود اولاً خواستار انضمام 30 درصد کرانه باختری به اسرائیل بود؛ ثانیاً به دنبال توسعه اراضی تحت کنترل فلسطینیان در غزه برای جبران مناطقی بود که در کرانه باختری از دست دادند؛ و ثالثاً شرق قدس را به عنوان پایتخت دولت فلسطین به رسمیت نمیشناخت. به عبارت دیگر، طرح «معامله قرن» برخلاف قطعنامههای بینالمللی تاکید نمیکند که دولت مستقل فلسطین در غزه و کرانه باختری (با پایتختی شرق قدس) تشکیل شود بلکه تغییراتی در مساحت و حوزه جغرافیایی تحت کنترل دولت اسرائیل و فلسطین ایجاد میکرد. اکنون فریدمن مدعی است همان طرح میتواند مبنایی برای مذاکرات فلسطین و اسرائیل بعد از پایان جنگ غزه قرار بگیرد.[2]
هرچند فردیمن هم قائل به این واقعیت است که تحولات بعد از جنگ غزه منجر به تجدیدنظر ترامپ در طرح 2020 خواهد شد اما در نهایت اگر این طرح مورد توافق قرار نگیرد، دولت مستقل فلسطین به پایان خواهد رسید. بنابراین برای درک سیاست احتمالی دولت دوم ترامپ در قبال پروندههای مرتبط با اسرائیل لازم است که بررسی کنیم اولاً این دولت چه برنامهای برای پایان جنگ غزه، آینده حکمرانی در غزه، و همچنین مسئله گروگانها دارد. ثانیاً چه اقداماتی در رابطه با کرانه باختری انجام میدهد. ثالثاً گامهای اصلی دولت ترامپ برای توسعه توافق آبراهام چه خواهد بود.
دونالد ترامپ و افراد منتخب وی برای تصدی مناصب ارشد دولت دوم آشکارا رویکرد حمایتی کامل از اسرائیل دارند اما هنوز طرح مشخص و علنی درباره آینده فلسطین (موضوعات مرتبط با آن) ندارند. ارزیابی گزارش حاضر درباره سیاستها و تصمیمهای احتمالی دولت دوم ترامپ در پرونده اسرائیل و فلسطین نیز برآوردی از اظهارات و موضعگیریهای کلی رئیس جمهور منتخب و کابینه احتمالی وی و همچنین تحلیلهای اندیشکدهای آمریکا است. همانطور که تجربه دولت اول ترامپ نشان میدهد، میتوان مطمئن بود که سیاستهای دولت دوم نیز در حمایت جانبدارانه از اسرائیل اعمال شود. نقطه مبهم این است که دولت ترامپ تا چه اندازه آماده است تا سیاست خود را همراستا با ادراک و مطالبات اسرائیل طراحی و اجرایی کند و تا چه میزان حاضر به در نظر گرفتن منافع سایر کشورها از جمله فلسطینیان است.
به بیان دیگر هرچند انتظار میرود که روند جانبداری از اسرائیل در دولت دوم ترامپ حتی تشدید هم شود اما نامشخص است که آیا این روند صد درصد است یا فضایی برای سایر بازیگران هم در نظر گرفته میشود. البته با توجه به اهمیت توسعه «توافق آبراهام» برای دولت ترامپ و نقش مهم عربستان، این پیشبینی قویتر است که دولت ترامپ کماکان با برخی از ابعاد مطالبات اسرائیل از جمله انضمام کرانه باختری موافقت کند و حتی فشارهایی به اسرائیل برای ورود به مذاکرات مربوط به تشکیل دولت فلسطین (هرچند نه در چارچوب قطعنامههای بینالمللی) وارد کند.
[1] https://www.nytimes.com/2024/11/06/world/middleeast/trump-israel-support.html
[2] https://www.nytimes.com/2024/11/19/opinion/donald-trump-israel-gaza.html