در تاریخ ۲۸ تیرماه ۱۴۰۱ وبیناری با موضوع «چشمانداز کنترل تسلیحات و منع اشاعه در خاورمیانه» با محورهای مقابل برگزار شد: نقش سازمانها و نهادهای بینالمللی؛ آینده مذاکرات احیای برجام؛ و پیامدهای احتمالی مذاکرات هستهای برای منطقه. سخنرانان اصلی این نشست ریکاردو آلکارو[۱] (عضو ارشد و مدیر بخش بازیگران جهانی[۲] در اندیشکده ایتالیایی آی.ای.آی[۳] و نویسنده چندین کتاب و مقاله در خصوص پرونده هستهای ایران) و دنیل هوبر[۴] (رئیس بخش مدیترانه، خاورمیانه و شمال آفریقا در اندیشکده آی.ای.آی و استاد دانشگاه «روما تره»[۵]) بودند. اهم مسائل مطرحشده در وبینار از قرار زیر است:
ریکاردو آلکارو:
- تبعات بحران اوکراین برای چشماندازی امنیتی جهان و منطقه:
- حمله روسیه به اوکراین بیش از گذشته امنیت کشورهای اروپایی را به ایالات متحده وابسته کرده است. بحران غذایی و بحران انرژی نیز از دیگر تأثیرات بحران اوکراین هستند که علاوه بر اروپا همه کشورها را در سطح جهانی متأثر کرده است.
- ایالات متحده و اروپا، روسیه را تنها از خود منزوی کردند چراکه روسیه از غرب و دیگر متحدان آمریکا در آسیا-پاسیفیک منزوی نشد. اکثر کشورهای جهان از منزوی کردن روسیه سرباز زدند. مهمترین دلیل این بود که نمیخواستند وارد درگیری ناتو و روسیه شوند. چین و هند مهمترین بازیگران در این رابطه بودند.
- این عدم همراهی اکثریت کشورهای دنیا با آمریکا و اروپا، ناشی از منطق رقابت است که اکنون در سطح جهانی غلبه دارد؛ بر اساس این منطق، کشورها دیگر نمیخواهند مجبور به انتخاب میان دو قطب شرق و غرب شوند. کشورهای اروپایی نیز از این قاعده مستثنی نیستند؛ آنها با سیستم جهانی روبرو هستند که رقابتیتر، پر نوسان و غیرقابل اتکا است. در این شرایط مجبور هستند تنها به کشورهایی وابسته شوند که ازنظر استراتژیکی به آنها نزدیک است ازجمله ایالات متحده و کشورهای شورای همکاری خلیجفارس.
- در شرایطی که بحران اوکراین برای کشورهای اروپایی به وجود آورده، این کشورها شانس کمی برای پیگیری دیپلماسی جداگانه دارند. اروپاییان در وضعیت کنونی به این نتیجه رسیدند که منافعی که قرار است از طریق احیای برجام به دست بیاورند با تسهیل دیپلماسی بین ایران و آمریکا به دست بیاورند؛ چراکه بدون آمریکا نمیتوانند به توافقی در زمینه هستهای با ایران دست پیدا کنند یا آن را حفظ کنند. کشورهای اروپایی از حدود 20 سال پیش که در پرونده هستهای ایران درگیر شدند در برخی موارد تلاش کردند مستقل عمل کنند که با مخالفت شدید رؤسای جمهور وقت ایالات متحده روبرو شدند.
- پیامدهای احتمالی شکست یا موفقیت مذاکرات احیای برجام برای منطقه:
- با اینکه اروپاییها تلاش خود را برای احیای برجام میکنند، اما تمایل چندانی به فشار آوردن بر امریکا و ایران ندارند. آنها همچنین، به دو علت از صحبت درباره ریسک و تبعات عدم احیای برجام خودداری میکنند: نخست، عدم اعتماد به حسن نیت ایران و دوم، نداشتن سرمایه سیاسی لازم برای متقاعد ساختن آمریکا، بویژه بعد از تجربه اعتماد به روسیه (با همکاری با این کشور در حوزه انرژی) و سپس، روی آوردن به کمک آمریکا برای مقابله با روسیه.
- از طرف دیگر، بایدن نیز بدلیل برخورداری از حمایت کم در داخل آمریکا، نتوانسته است برای احیای برجام ریسک کند. به عبارت دیگر، برجام قربانی سیستم ناعادلانه انتخابات ریاست جهوری آمریکا شد که در دوره قبلی ترامپ را روی کار آورد.
- در دولت بایدن دو رویکرد در قبال ایران وجود دارد: نخست کسانی همچون رابرت مالی نماینده ویژه آمریکا در امور ایران که معتقدند احیای برجام اقدامی راهبردی و عقلانی است؛ و دوم کسانی همچون جیک سالیوان مشاور امنیت ملی و آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا که بر این باورند احیای برجام در شرایط فعلی که آمریکا باید به تقویت متحدان خود در اروپا، آسیاپاسیفیک و خاورمیانه بپردازد، کاری عقلانی و راهبردی نیست.
- مخالفان برجام در داخل آمریکا ارزیابی درستی از خود توافق ندارند و عمدتاً به دلایل سیاسی مخالف هستند. حتی برخی از آنها نیز اذعان دارند که این توافق مزایایی دارد و تنها به دنبال توافقی بهتر (با محدودیت بیشتر برای ایران و بند غروب طولانیتر) هستند.
- حتی اگر برجام به نتیجه نرسد، به نظر نمیرسد طرفین انگیزهای برای فراتر رفتن از وضعیت موجود را داشته باشند (اشاره به احتمال استفاده آمریکا یا اسرائیل از گزینه نظامی و یا حرکت ایران به سمت ساخت سلاح هستهای).
- ابعاد سفر بایدن به منطقه برای امنیت ایران و منطقه:
- یک از اهداف اصلی سفر بایدن به منطقه، آماده کردن منطقه برای دنیای بدون احیای برجام و فرستادن این پیام به دنیا بود که اگر برجام احیا نشود قرار نیست آمریکا به همراه اسرائیل به ایران حمله کند. با این وجود، بایدن نمیتواند از عدم حمله به ایران مطمئن باشد چراکه ایران درحالتوسعه برنامه هستهای خود است و آژانس بهتنهایی نمیتواند تضمین کند برنامه هستهای ایران بهصورت صلحآمیز در حال پیشرفت است. در این شرایط اسرائیل ممکن است از ضرورت مهار و مقابله با ایران برای حمله استفاده کند.
- سیاست اصلی ایالاتمتحده در صورت فروپاشی برجام، ادامه فشار حداکثری، مهار ایران از طریق در اختیار قرار دادن تسلیحات موردنیاز کشورهای عربی و اسرائیل و تقویت روند عادیسازی روابط میان اعراب و اسرائیل خواهد بود. هرچند باید در نظر داشت که توافقات موسوم به «ابراهیم»، بدون پشتیبانی آمریکا، شانس چندانی برای پیشرفت ندارند.
- دشمنی با ایران هدف و انگیزه اصلی کشورهایی که در حال نزدیک شدن به اسرائیل هستند، نیست. بهعنوان مثال، مراکش و سودان دلایل دیگری دارند. این دو کشور آفریقایی در ازای تخفیف در تحریمها و دیگر امتیازات وارد روند عادیسازی با اسرائیل شدند و انگیزه خاصی در ارتباط با ایران ندارند. در خصوص کشورهای عربی نیز اگرچه دشمنی با ایران یکی از دلایل عادیسازی با اسرائیل است، اما انگیزه اصلی این کشورها، تلاش برای متعهد نگهداشتن آمریکا در منطقه است. از این روست که اگر آمریکا نقشی در این توافقات نداشته باشد، دیگر به قوت قبل باقی نخواهند ماند. همچنین، ادامه امنیت و حیات رژیمهای منطقه نیز به تعهد آمریکا به پشتیبانی از این کشورها گره خورده است. برای اسرائیل نیز تنها انگیزه به فراموشی سپردن مسئله فلسطین در سطح منطقه و جهان است.
دنیلا هوبر:
- رقابتهای تسلیحاتی در منطقه:
- تسلیحات متعارف:
- از ۲۰۱۱ به بعد شاهد افزایش قابلتوجه واردات تسلیحات نظامی از سوی کشورهای شورای همکاری خلیجفارس بودیم. این افزایش در حالی بود که ایران به دلیل تحریمها واردات بسیار کمی داشت بهویژه در صنایع هوایی نظامی؛ ولی اسرائیل و عربستان تا حد زیادی در این زمینه مجهز شدند.
- در ارتباط با واردات نظامی عربستان سعودی از ۲۰۱۳ بهطور خاص افزایش قابلتوجهی را شاهد بودیم که تحت تأثیر عوامل مختلفی بود. عامل اول افزایش شکافهای ژئوپلیتیکی در خلیجفارس و مخالفتها با اسلام سیاسی (متأثر از تفکر اخوانی) در قطر و ترکیه بود و عامل دوم نیز به تشدید نگرانیهای کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس از تغییر سیاست آمریکا در قبال منطقه و احتمال عدم برخورداری آنها از حمایتهای آمریکا در صورت بروز شورش یا ناآرامی داخلی مربوط میشد – بویژه با توجه به تجربه حسنی مبارک در مصر و تصمیم دولت اوباما به پیشبرد برجام. از طرف دیگر، اسرائیل موافق صادرات برخی تسلیحات آمریکا به کشورهای عرب منطقه خلیج فارس نیست و از این رو، این کشورها برای تأمین نیازمندی خود به قدرتهایی همچون چین روی آوردهاند.
- صنایع موشکی و پهپادی:
- برای اروپاییها قابل درک نیست که ایران به دلیل تحریمها در حوزه صنایع هوایی، برای بازدارندگی نامتقارن به توسعه برنامه موشکی، پهپادی و ائتلاف با بازیگران غیر دولتی روی آورده است. بهغیراز ایران که بزرگترین و متنوعترین زرادخانه موشکی را دارد، اسرائیل، مصر و سوریه در این زمینه اهمیت دارند. اسرائیل از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته است و میتواند موشکها را با کلاهک هستهای مجهز کند و مصر و سوریه نیز میتوانند با سلاحهای شیمیایی مجهز شوند.
- برنامه هستهای:
- از آنجایی که عربستان سعودی ظرفیت لازم برای پیشرفت فناوری هستهای را دارا نیست، در صورتی که قصد حرکت به این مسیر را داشته باشد، مجبور به وارد کردن فناوری لازم خواهد بود. از میان گزینههای احتمالی، آمریکا بعید است عربستان را به چنین توانی مجهز کند، چراکه از صادرات موشکهای بالستیک نیز خودداری کرده است. دیگر قدرتها نیز تمایلی به این کار ندارند؛ مگر اینکه کشوری همچون پاکستان در این زمینه پیشگام شود، که البته چنین امری در کوتاه مدت دور از انتظار است. باید توجه داشت که حرکت یک کشور به سمت هستهای شدن تنها ناشی از رقابتهای تسلیحاتی منطقهای نیست و اراده و فضای داخلی کشورها عنصری مهم در اتخاذ چنین تصمیمی است.
- تأثیر بحران اوکراین برمعادلات منطقه:
- با اینکه ممکن است بحران اوکراین باعث تقویت اتحاد آمریکا با کشورهای شورای همکاری خلیجفارس شود، اما احتمال نزدیک شدن اروپاییان به شورای همکاری خلیجفارس برای تأمین انرژی بسیار بیشتر است.
- همچنین، اگرچه اکنون آمریکا متمرکز بر مهار چین و روسیه است، همچنان به عنوان بازیگر مسلط در خاورمیانه باقی خواهد ماند.
- ابهامات و چالشهای رویکرد دولت بایدن در قبال ایران و منطقه:
- دولت بایدن و کشورهای اروپایی سیاست و رویکرد مشخصی را در قبال منطقه ندارند؛ اروپا تنها تلاش دارد تا با ادامه گفتگوهای مرتبط با منطقه همانند از سر گیری جلسات «شورای همکاری»[6] اروپا با اسرائیل (پس از ده سال وقفه بدلیل جنگ با غزه)، با آمریکا همسو بماند.
- اما در خصوص «مهار ایران»، به طور کلی دو رویکرد در آمریکا وجود دارد: نخست، ادغام ایران در یک سازوکار امنیتی منطقهای و دوم، ائتلاف سازی در منطقه بر علیه ایران. رویکرد اول در دوره اوباما اجرا شد و رویکرد دوم نیز از اواخر دوره اوباما آغاز شد و در دوره ترامپ ادامه و شدت یافت. ایران نیز در پاسخ، از طریق ائتلاف با برخی کشورهای منطقه (همچون لبنان، سوریه، عراق و یمن) درصدد ایجاد بازدارندگی در برابر ائتلافسازیهای آمریکا در منطقه علیه ایران – «توافق ابراهیم» و «ناتو عربی» – برآمده است.
- با این که در قالب عادیسازی و ذیل ناتوی عربی، اتحاد بین اعراب و اسرائیل بهعنوان بازدارندگی در مقابل محور مقاومت ایران در حال شکلگیری است، اما چنین توافقاتی پایدار به نظر نمیرسند. زیرا از یک سو، اسرائیل بدلیل نگرانی از بروز تغییرات در سیاست خارجی کشورهای عربی بهویژه عربستان سعودی، در صورت تبدیل شدن آنها به یک حکومت دموکراتیک، بهطور کامل به کشورهای عربی اعتماد ندارد و از این رو، برخی قراردادهای تسلیحاتی کشورهای عربی را رد و از انعقاد آنها جلوگیری میکند؛ و از سوی دیگر، نظرسنجیهای صورت گرفته از مردم کشورهای عربی نشان میدهد که از زمان آغاز توافقات عادیسازی روابط، اغلب جوامع عربی بدلیل ادامه داشتن مسئله فلسطین، به اسرائیل اعتماد ندارند. البته، در میان کشورهای عربی، امارات مورد خاصی است؛ چراکه کشوری بسیار کوچک و ثروتمند با اکثریتی دارای تابعیت خارجی است. این در حالی است که در کشورهایی همچون عربستان و اردن، به دلیل ساختار جمعیتی متفاوت، مخالفت با عادیسازی روابط با اسرائیل وجود دارد؛ بویژه که علیرغم ادعای «توافق ابراهیم» مبنی بر تلاش برای برقراری صلح، همگان شاهد این واقعیت هستند که در عمل، صلحی میان فلسطینیان و اسرائیل به وجود نیامده است.
- نقش کلیدی عراق در حل مسائل منطقه:
- در حال حاضر، جهان عرب با انشقاق بسیاری روبروست که امنیت منطقه را به مخاطره میاندازد و بر منافع ایران نیز تأثیرگذار است. اتحاد و یکپارچگی میان کشورهای عربی مسئله مهمی است که میتواند به رهبری و میانجیگری عراق پیش برود.
- هرچند برجام نقشی حیاتی در معماری امنیتی منطقه و ان.پی.تی دارد ولی بهتنهایی کارساز نیست و لذا میتوان با دیگر ابتکارات منطقهای و بینالمللی به اهداف آن دست یافت: از جمله «گفتگوهای بغداد» به عنوان یک چارچوب منطقهای و پیگیری طرح ایجاد «منطقهای عاری از سلاحهای کشتارجمعی»[۷]، طرحی به رهبری سازمان ملل که پنج دهه پیش توسط ایران و مصر معرفی شد و قرار است نوامبر ۲۰۲۲ در ادامه نشستهای قبلی، مجدداً مورد بررسی قرار گیرد – لازم به ذکر است که آمریکا و اسرائیل از حضور در این ابتکار بینالمللی سر باز میزنند.
- ظرفیت نقشآفرینی ایران در نظم جدید جهانی :
- مقایسه وضعیت کنونی منطقه در معادلات جهانی امروز، با وضعیت سابق آن در دهه ۱۹۹۰ میلادی نشان میدهد که در آن زمان آمریکا با همراهی اروپا مسلط بر اوضاع منطقه بود و ایران در جایگاهی منزوی و ضعیف قرار داشت. اما اکنون ما در دورانی به سر میبریم که نظم چندقطبی بر جهان حاکم است و جایگاه ایران به عنوان یک قدرت منطقهای تثبیت شده است. در این شرایط، ایران ظرفیت آن را دارد که چشماندازی جهانشمولتر و فراتر از توسل به قدرت سخت (استفاده از قدرت نرم)– برای مثال از طریق طرحهایی چون «ابتکار هرمز» – را در دستور کار خود قرار دهد و همچنان تعامل با اروپا برای نقشآفرینی در خصوص صلح منطقه ادامه دهد.
[1] Riccardo Alcaro
[2] Global Actors Programme
[3] Istituto Affari Internazionali (IAI)
اندیشکده موسوم به «مؤسسه امور بین المللی»
[4] Daniela Huber
[5] Roma Tre University
[6] Association Council
[7] Middle East Weapons of Mass Destruction Free Zone (ME WMDFZ) Project