روز دوشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۱ نشستی وبیناری با حضور آقای جورجیو کافیرو[1]، مدیر مؤسسه آمریکایی «تحلیل کشورهای منطقه خلیج فارس»[2] و دکتر مهران کامروا، استاد دانشگاه جرج تاون قطر و مدیر بخش ایران موسسه دوحه، به میزبانی موسسه ایران- یوریکا برگزار شد. مهم‌ترین محورهای مطرح شده در این نشست به شرح زیر است:

۱.  اهداف و برنامه‌های سفر منطقه‌ای بایدن

  • رویکرد واقع‌گرایانه دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان نسبت به سیاست خارجی آمریکا در قبال غرب آسیا: دکتر کامروا معتقد است برخلاف لفاظی‌های ایده‌آل‌گرایانه دولت بایدن، رویکرد واقع‌گرایانه بر سیاست این دولت در قبال غرب آسیا از جمله در اولین سفر منطقه‌ای رئیس جمهور آمریکا حاکم است. برخلاف جمهوری‌خواهان که صریح‌تر می‌گویند که منافع ملی آمریکا را در سیاست خاورمیانه‌ای خود دنبال می‌کنند، با تشدید تنش میان سیاست خارجی و ایده‌های آمریکایی در دولت‌های دموکرات، آن‌ها نیز در نهایت سیاست خارجه‌ای واقع‌گرایانه را دنبال می‌کنند.
  • تداوم سیاست منطقه‌ای دولت ترامپ به جای تغییر در دولت بایدن: به گفته دکتر کامروا یکی از ابعاد مهم سیاست منطقه‌ای دولت بایدن تضمین ائتلاف‌سازی علیه ایران است. این امر نشان می‌دهد علی‌رغم تغییر در سیاست اعلامی بایدن، در عمل این دولت سیاست سلف خود را در منطقه ادامه می‌دهد و در نتیجه، تغییری اساسی در سیاست خارجی آمریکا در قبال منطقه صورت نگرفته است.
  • اهداف سفر منطقه‌ای بایدن: (۱) عادی‌سازی روابط با عربستان و شخص محمد بن سلمان به عنوان رهبر آینده سعودی‌ها؛ (۲) اطمینان یافتن از افزایش تولید نفت و گاز توسط عربستان و دیگر تولیدکنندگان انرژی (به ویژه با توجه به تورم بالا در آمریکا و کاهش قابل ملاحظه محبوبیت بایدن که در مقایسه با محبوبیت اغلب روسای جمهور این کشور در این دوره از ریاست جمهوری خود پایین‌تر است)؛ (۳) اطمینان‌ دادن به هم‌پیمانان سنتی آمریکا در منطقه درباره نتایج گفت‌وگوهای هسته‌ای با ایران و تأکید بر تداوم فشار علیه ایران؛ (۴) تقویت بیشتر روابط با اسرائیل؛ و (۵) تضمین تداوم روند عادی‌سازی میان اسرائیل و کشورهای عضو «شورای همکاری خلیج فارس».
  • نتایج سفر بایدن برای ایران: دکتر کامروا در مجموع معتقد است این سفر به لحاظ راهبردی ابعاد منفی علیه ایران را افزایش می‌دهد. به ویژه با توجه به اینکه معمار اصلی سیاست منطقه‌ای در دولت بایدن، برت مک‌گورگ (هماهنگ‌کننده امور غرب آسیا و شمال آفریقا در شورای امنیت ملی) است. این سیاستمدار با تجربه برخلاف روابط بسیار دوستانه‌ با شریکان سنتی آمریکا در منطقه، رویکردی ضد ایرانی دارد. از این رو، پیش‌بینی می‌شود سفر بایدن نشانه دیگری باشد از جبهه ضد ایرانی که در سراسر منطقه شکل گرفته است.

۲. تلاش هم‌پیمانان منطقه‌ای آمریکا برای تنوع بخشی و گسترش تامین‌کنندگان امنیتی خود 

  • به اعتقاد آقای کافیرو کشورهای منطقه بر اساس این ادراک تصمیم‌گیری سیاسی می‌کنند که آمریکا در حال خروج از منطقه است. بدین ترتیب عادی‌سازی کشورهای عرب با اسرائیل تلاشی برای آماده شدن برای آینده‌ سیاسی منطقه‌ای چند قطبی است که هرچند آمریکا از آن خارج نشده است اما نفوذ کمتری دارد. از طرف دیگر، کاهش حضور نظامی آمریکا در منطقه خلاء قدرتی را به وجود می‌آورد که علاوه بر رقیبان ژئوپولتیک آمریکا، برخی از کشورهای عضو ناتو (از جمله فرانسه، ترکیه و بریتانیا) هم بای پر کردن آن تلاش می‌کنند. هرچند باید توجه داشت که سیاست خارجی بریتانیا با آمریکا بسیار مرتبط است و دستورالعمل مخالف آمریکا را دنبال نمی‌کند.
  • دکتر کامروا همچنین با اشاره به خرید تسلیحاتی قطر این نکته را مورد توجه قرار داد که این کشور اخیراً از دیگر کشورهای غربی نیز خرید تسلیحاتی کرده است؛ هرچند که این فرایند در تعارض با آمریکا یا تلاش برای جایگزین کردن آن نیست.

۳. ارزیابی‌ها از احتمال پیوستن عربستان به فرایند عادی‌سازی روابط با اسرائیل

آقای کافیرو معتقد است که دولت بایدن نمی‌تواند عربستان را وارد فرایند توافق آبراهام کند. بخشی از این موضوع به شخص ملک سلمان مربوط می‌شود که متعلق به نسلی است که مسئله فلسطین از اهمیت قابل ملاحظه‌ای برایشان برخوردار بود. بنابراین اگر قرار به پیوستن عربستان به توافق آبراهام باشد، بعد از پادشاهی محمد بن سلمان اتفاق می‌افتد. هرچند حتی بعد از به قدرت رسیدن محمد بن سلمان هم روشن نیست آیا بایدن یا دولت آینده آمریکا بتواند عربستان را وارد این فرایند کند؛ این امر از یک سو به دلایل داخلی در عربستان و از سوی دیگر با توجه به نقش این کشور به عنوان خادم حرمین شریفین است که فرایند عادی‌سازی را برای سعودی‌ها دشوارتر می‌کند. با این وجود، انتظار می‌رود ابعاد غیر رسمی روابط از جمله سرمایه‌گذاری شرکت‌های اسرائیلی در عربستان، دیدارهای علنی‌تر و غیره محقق شود. از طرف دیگر، با افزایش فشارهای آمریکا برای گسترش توافق آبراهام، دولت‌هایی همچون کویت، عراق و الجزایر که از مخالفان عادی‌سازی با اسرائیل هستند، احتمالاً واکنش‌های منفی بیشتر و شفاهی‌تر نشان بدهند.

۴. ارزیابی‌ها از احتمال تشکیل ناتوی عربی

  • کافیرو تأکید دارد که مسئله شکل‌گیری «ناتوی عربی» غیر واقع‌بینانه است زیرا موانع تحقق این طرح در دولت ترامپ، همچنان پابرجاست. به لحاظ لجستیکی ادغام منابع نظامی کشورهای عضو «شورای همکاری خلیج فارس» به علاوه اسرائیل، اردن، عراق و مصر دشوار است. به لحاظ سیاسی نیز برخی از این کشورها از جمله کویت و عمان نمی‌خواهند همکاری آشکار نظامی با اسرائیل داشته باشند. به علاوه، کشورهایی همچون قطر که روابط عمل‌گرایانه‌ای با ایران دارند، به نگرانی‌های امنیتی یکدیگر احترام می‌گذارند.

به عقیده کافیرو، هرچند اروپا به تعمیق روابط خود با شورای همکاری خلیج فارس علاقه دارد اما تاکنون بحثی درباره نقش احتمالی کشورهای اروپایی در شکل‌گیری ناتوی عربی مطرح نشده است. از طرف دیگر، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس هم معتقدند که قدرت‌های اروپایی بر بحران اوکراین متمرکز هستند و انتظار ندارند که این کشورها خود را درگیر امنیت خلیج فارس کنند.

  • دکتر کامروا نیز بر این باور است که بی‌اعتمادی و بدبینی همچنان میان اعضای شورای همکاری خلیج فارس حاکم است. به همین دلیل هم نمی‌توان تصور کرد این کشورها بتوانند فرماندهی و کنترل مشترک تشکیل بدهند، به لحاظ نظامی یکپارچه شوند و اطلاعات نظامی را با یکدیگر به اشتراک بگذارند.

۵. بررسی امکان روابط سازنده ایران و آمریکا و آینده مذاکرات هسته‌ای برای احیای «برجام»

  • بر اساس استدلال دکتر کامروا، بایدن و در مجموع دموکرات‌ها، فاقد سرمایه سیاسی و همچنین اراده سیاسی برای توافق معنادار با ایران هستند. دکتر کامروا و آقای کافیرو به عنوان طرفداران توافق هسته‌ای ۲۰۱۵، نسبت به احیای «برجام» بدبین هستند.
  • هر دو سخنران همچنین نگاهی منفی نسبت به احتمال برقراری روابط سازنده میان ایران و آمریکا دارند. دکتر کامروا معتقد است هیچ دولتی در آمریکا نمی‌خواهد روابط سازنده با ایران برقرار کند زیرا این امر هزینه سیاسی بسیار زیادی در داخل آمریکا خواهد داشت. علاوه بر فقدان اراده سیاسی برای عادی‌سازی روابط با ایران، در نهادهای تصمیم‌ساز آمریکا نیز کسی فکر نمی‌کند ایجاد رابطه با ایران به نفع آمریکا است؛ بخصوص که منافع دو طرف در سراسر منطقه نیز با یکدیگر در تضاد است.کافیرو تأکید دارد اگر آمریکا در توافق هسته‌ای می‌ماند یا بایدن می‌توانست «برجام» را احیا کند، شاید حداقلی از ثبات در روابط بین دو کشور حفظ می‌شد- که به مرور زمان می‌توانست بهبود یابد.

بحران اوکراین و مذاکرات احیای «برجام»

  • دکتر کامروا معتقد است که هرچند اتحادیه اروپا نگرانی‌های مختلفی دارد اما با تداوم بحران اوکراین و از دست رفتن اراضی بیشتر، توجه اروپا به این موضوع بیش از پیش معطوف می‌شود. در نتیجه، هرچه زمان می‌گذرد مذاکرات ایران مسئله اولویت‌داری برای اروپا نخواهد بود. از طرف دیگر، برخلاف ایران که امید زیادی به چین و روسیه در بحث مذاکرات بسته بود، روسیه تمایلی به نقش‌آفرینی در خصوص احیای «برجام» ندارد.
  • آقای کافیرو نیز تصریح داشت با آغاز جنگ اوکراین بر این باور بود که تنش در شرق اوکراین تبدیل به انگیزه‌‌‌ای برای نرم‌تر شدن موضع دولت بایدن و تشدید روند احیای «برجام» شود. زیرا به زعم ایشان، بایدن نمی‌خواست نگران مسئله هسته‌ای ایران باشد و با حل این مسئله به دنبال تمرکز بر بحران اوکراین بود. با این وجود، در گذر زمان معلوم شد که گزاره مذکور منطق حاکم بر رویکرد بایدن نبوده است. اکنون هم کافیرو معتقد است که روسیه نمی‌خواهد «برجام» احیا شود زیرا در این صورت توسعه روابط ایران با کشورهای غربی، اهرم فشار روسیه نسبت به ایران را تضعیف می‌کند و ایران رقیبی جدی برای صادرات انرژی روسیه خواهد بود.

 

[1] Giorgio Cafiero

[2] Gulf State Analytic

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *