در تاریخ 7 مهر 1400 جلسهای با ارائه آقای «هاینتس گِرتنر[1]» تحلیلگر امنیت بین الملل، منع اشاعه هسته ای و خلع سلاح، سیاست خارجی آمریکا، مسائل مربوط به ایران و غرب آسیا در «مؤسسۀ بین المللی صلح »[2] وین، استاد سابق علوم سیاسی در دانشگاه وین و رئیس هیئت مشاوره به نیروهای مسلح اتریش در حوزه امنیت و استراتژی برگزار شد.[3]
اهم محورهای نشست
- آقای هاینتس گرتنر در این جلسه به تاریخچه مذاکرات برجام و خروج آمریکا از این توافق پرداخت و نقش اتحادیه اروپا در پیشبرد مذاکرات سال 2015 و در «ادامه حیات برجام پس از خروج ترامپ» مؤثر دانست. او در عین انتقاد از ناکارآمدی سازوکار مالی اینستکس و مقررات مسدود کننده اتحادیه اروپا برای حفظ منافع اقتصادی ایران از برجام، این دو مکانیزم را دارای پتانسیلی برای نقش آفرینی مستقل اتحادیه اروپا از آمریکا در سایر موضوعات عنوان کرد. از نظر وی این دو سازوکار هرچند میتوانست عملکرد بهتری داشته باشند، ولی به دلیل تاخیر در عملیاتی شدن، مفید واقع نشدند. گرتنر همچنین، به سکوت اروپا در برابر اقدامات دولت ترامپ در قبال ایران و سطح پایین روابط تجاری شرکت های اروپایی با ایران اذعان داشت. وی سپس به تلاش های اروپا برای جبران بی عملی خود پس از روی کار آمدن دولت بایدن و ادامه مذاکرات با هدف احیای برجام اشاره و ابراز امیدواری داشت این تلاش ها به رفع تحریم ها و رشد اقتصادی ایران منجر شود.
نکات مهم سخنرانی و پرسش و پاسخ
- هیچ توافق کنترل تسلیحاتی در طول تاریخ شامل «رفتار» کشورها نشده است و نمیتوان آن را تنها مشتمل بر یک گروه یا یک کشور نمود. از این رو، این ادعا که برجام بدلیل عدم پرداختن به بحث موشکی و منطقه توافق خوبی نیست، ادعای بی اساسی است. حتی اگر قرار باشد بحث موشکی به عنوان مسئله ای مرتبط با کنترل تسلیحات در مذاکرات برجام گنجانده شود، می بایست برنامه موشکی همه کشورهای منطقه (از جمله عربستان و اسرائیل) مورد هدف باشد، نه صرفاً برنامه موشکی ایران.
- خواسته های غیر واقع بینانه دو طرف می تواند به روند احیای برجام آسیب رساند؛ از یک سو، آمریکا (و به دنبال آن اروپا) سعی دارد بحث موشکی و منطقه در برجام گنجانده شود و از سوی دیگر، ایران شرایطی همچون دریافت تضمین در مورد پایبندی دولت های بعدی آمریکا به توافق و تصدیق لغو تحریم ها (که مدت ها زمان می برد) را انتظار دارد که عملاً مانع از دستیابی به توافق می شود.
- اتحادیه اروپا همچنان درباره نقشآفرینی قویتر در مسئله هسته ای مردّد است. اروپا باید سکوت خود را در مورد تحریم های ثانویه کنار بگذارد؛ چراکه لغو این تحریم ها مخاطرات روابط اقتصادی شرکت های اروپایی با ایران را از بین برده و گامی در جهت نشان دادن حسن نیت خواهد بود. اروپا همچنین، می تواند به جای آمریکا در مورد پایبندی دولت های بعدی ایالات متحده به برجام، به ایران تضمین دهد؛ زیرا چنین اقدامی به احیای برجام کمک می کند.
- هرچه توافق هستهای زودتر به سرانجام برسد، بهتر خواهد بود؛ زیرا زمینه سازی تجارت با ایران تسهیل و تسریع خواهد شد و هرچه زمان بیشتری بگذرد، فرصت کمتری برای جذب سرمایه گذاری اروپا در ایران وجود خواهد داشت.
- اروپایی ها تاکنون در برابر تهدیدات و خرابکاریهای اسرائیل علیه ایران واکنشی از خود برزو نداده اند؛ چراکه به واسطه ماجرای هولوکاست مجبور به حمایت یا سکوت در برابر اسرائیل هستند و به طور کلی ترجیح می دهند به مسائلی که ممکن است تأثیری منفی بر روند مذاکرات بگذارد، توجه نکنند.
- از دهه 1990 میلادی، کشورهای منطقه برای ایجاد منطقه ای عاری از سلاح هسته ای تلاش کرده اند؛ اما بدلیل رفتارهای اسرائیل در منطقه، این تلاش ها تاکنون نافرجام بوده اند. با این حال، با توجه به اینکه «رفتار کشورها» هیچ جایگاهی در توافقات و معاهدات کنترل تسلیحاتی (نظیر برجام) ندارد و یافتن راه حلی در بحث موشکی نیازمند مشارکت همه طرف ها (کشورهای منطقه) در یک توافق منطقه ای است، احتمال میانجیگری عراق میان ایران و دیگر کشورهای عرب منطقه و یا نقش آفرینی کشورهای بیطرف اروپایی همچون اتریش وجود دارد. البته قطر بدلیل برخوردار بودن از تسلیحات کمتر و داشتن مواضعی بیطرفانه، ظرفیت بیشتری را برای ایفای نقش میانجی و یا میزبانی از گفتگوهای منطقه ای برای دستیابی به توافقی جامع در بحث موشکی دارد. ایده دیگری که می تواند عملی شود، ایجاد منطقه ای عاری از سلاح هسته ای در منطقه «آسیای مرکزی» است؛ به واسطه اشتراکات فرهنگی بیشتر ایران با کشورهای این منطقه به نسبت کشورهای عربی منطقه غرب آسیا. این ایده که سال 2002 توسط خود ایران نیز پیشنهاد داده شد و سپس با مخالفت آمریکا مواجه شد (زیرا آمریکا قصد داشت پرونده هسته ای ایران را از سایر کشورها مجزا کند)، می تواند ادعای آمریکا و اسرائیل مبنی بر «تهدیدآمیز بودن برنامه هسته ای ایران» را بی اساس سازد.
- جهان حاضر، جهان ائتلاف سازی های نوین است؛ پیمان دفاعی آمریکا، بریتانیا و استرالیا موسوم به «آکوس» یکی از این ائتلاف هاست که در دولت بایدن پیگیری می شود. ماهیت اصلی این پیمان بیشتر مقابله با چین و تجهیز جبهه غرب در جنگ سرد جدید است. توافق دیگری که ائتلاف جدیدی را در منطقه غرب آسیا ایجاد کرده «توافق آبراهام» است که هدف اصلی آن مخالفت با ایران است. اروپایی ها در بحث مقابله با چین اتفاق نظر ندارند و نظر سنجی های اخیر از مردم اروپا نشان داده است که آن ها هیچ تمایلی به مداخله در تنش آمریکا و چین ندارند. بنابراین، موضع کشورهای اروپایی بنابر میزان وابستگی آن ها به روابط فراآتلانتیک متفاوت خواهد بود. در خصوص مطلع بودن آژانس بین المللی انرژی اتمی از تجهیز استرالیا به زیردریایی های هسته ای ابهاماتی وجود دارد؛ برخی می گویند آژانس تنها با «برنامه تولید اورانیوم» موافقت کرده است، نه «استقرار» زیردریایی هسته ای در استرالیا. این مسئله برای ایران از نظر قوانین منع اشاعه هسته ای اهمیت دارد؛ اما بسیاری از این مسائل وابسته به معادلات سیاسی است و اگر کشوری بتواند روابط سیاسی خوبی داشته باشد، کمتر از نظر نقض قوانین منع اشاعه هسته ای با مشکلی مواجه نخواهد شد. با این حال، نگرانی که وجود دارد این است که این توافقات و ائتلاف سازی های جدید می تواند به تشدید تنش ها در منطقه هند-پاسیفیک و گسترش اشاعه هسته ای در سطح جهان منجر شود.
[1] Heinz Gärtner
[2] International Institute for Peace (IIP)
[3] در این جلسه همسر ایشان خانم میترا شاهمرادی-اشترومایر نیز حضور داشت.