در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۴۰۰ جلسهای با موضوع «نگرانیها و چالشهای اروپا در منازعه اوکراین» با حضور پروفسور گریگوری سایمونز ((Gregory Simons)) استاد علوم ارتباطات در دانشگاه توریبا ((Turiba University))، لتونی و پژوهشگر مؤسسه مطالعات روسیه و اوراسیا ((Institute for Russian and Eurasian Studies)) دانشگاه اوپسالا ((Uppsala Universitet))، سوئد برگزار گردید.
وی با بیان این ایده که گرداننده اصلی این جنگ آمریکا بوده و در راستای ممانعت از افول هژمونی تک قطبی خود روسیه و اوکراین را به این نبرد سوق داده معتقد است منافع اروپا، بویژه قدرتمندترین متحدان آمریکا در این قاره به عمد نادیده گرفته شده است. دولتهای اروپایی حامی اوکراین نیز در این جریان تنها تابع و دست نشانده دولت آمریکا هستند و تلاش دارند تا با توسل به ابزار رسانه منافع خود را تأمین کنند.
اهم موارد مطرح شده توسط سایمونز از قرار زیر است:
نبرد غرب به رهبری آمریکا با روسیه به بهانه اوکراین در ابعاد مختلف موازنه قوا، ژئوپلیتیک و رسانه: جنگ اوکراین نبردی همهجانبه در حوزههای موازنه قوا، ژئوپلیتیک و رسانه است با بنمایههای آشکار نژادپرستی. در بعد رسانه، غرب دست برتر را در تبلیغ روایت خود از این نبرد دارد که همراه با حجم قابل توجهی از اخبار نادرست است. غرب در حال حاضر با مهندسی ادراک مخاطبان، به آنها القا میکند که به چه چیزی و چطور فکر کنند. در حالی که جنگهای دیگری نیز در جهان درجریان هستند؛
توسعه ساختارهای غربی و عدم پایبندی غرب به تعهدات داده شده به روسیه عامل ورود نظامی روسیه به اوکراین: این جنگ ناشی از رویکردهای امنیتی آمریکا در گسترش ناتو پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است. در آستانه این فروپاشی تعهدات دیگری به دولت گورباچف و پس از فروپاشی به دولت جدید روسیه داده شد (همانگونه که در سخنان صریح بیل کلینتون به آنها اشاره شد)، اما این تعهدات عمدتاً دروغهای دیپلماتیک در راستای یکپارچگی مجدد اروپا بودند که عدم پایبندی به آنها منجر به تفوق ذهنیت جنگ سرد گشته است. دلیل دیگر توفق ذهنیت جنگ سرد، توسعه ساختارهای لیبرال دموکراسی است که بنمایه هژمونی آمریکا در جهانی تک قطبی است. لذا گسترش هرنوع ساختار مربوط به جهان لیبرال دموکراسی غرب منجر به ایجاد درک تهدید در جهان غیر غربی میشود؛
جنگ اوکراین مکانیزمی برای پروژه آمریکایی تضعیف روسیه: آمریکا پس از شیوع کرونا تلاش ویژهای در گسست ارتباط و اتحاد میان کشورهای پیرامون با روسیه کرده است. تلاش برای وقوع انقلاب در بلاروس، بحران در قزاقستان، شعله ورشدن بحران قفقاز با برنامهریزی قبلی واشنگتن صورت گرفته است. وجه اشتراک این کشورها داشتن اتحادهای امنیتی با مسکو و همکاریهای اقتصادی منطقهای است. اوکراین آخرین حلقه از این برنامه است که با توجه به خط قرمز بودن آن برای روسیه به نوعی برنامه آمریکا برای تضعیف قدرتهای منطقهای محسوب میشود. چراکه اضمحلال هژمونی آمریکا آشکارا شدت گرفته است؛
راهبردهای اقتصادی آمریکا بدون تسلیح جدی اوکراین: در حال حاضر راهبرد آمریکا تحت فشار قراردادن دسترسی روسیه به بازارها و اقتصاد جهانی است. لیکن با توجه به نوع تعامل اقتصادی روسیه در جهان بویژه در اروپا و میان برخی متحدین آمریکا، این استراتژی بینتیجه خواهد بود. تجربه تحریمهای آمریکا علیه ایران و کوبا دلیل خوبی بر عدم نتیجه بخشی این تحریمهاست . مضاف بر اینکه تحریم روسیه در ابعاد مختلف بویژه در بحث عدم همراهی متحدین و شرکاء و رقبای جهانی آمریکا، چالشی بر هژمونی این کشور نیز خواهد بود؛
تأمین هدف آمریکا در تضمین خروج روسیه از اروپا: آمریکا به دنبال جنگی بلند مدت میان اوکراین و روسیه همانند جنگ افغانستان و شوروی است و در این راستا حاضر به پذیرش قربانی شدن مردم اوکراین است. دستیابی به صلح از طریق مذاکرات یا حمایت از حاکمیت این کشور اولویت آمریکا نیست. چراکه در سایه چنین جنگی روسیه خارج از اروپا باقی خواهد ماند. این مهمترین دستاورد ژئوپلیتیکی – ژئواکونومیکی برای آمریکا خواهد بود که تداوم نفوذ و هژمونی آمریکا بر قاره سبز را تضمین خواهد کرد؛
بازیگری ضعیف دولتهای اروپایی در قبال متحدی که دیگر قابل اتکاء نیست: بحران اوکراین به متحدان فراآتلانتیکی علی الخصوص آلمان نشان داد که آمریکا متحد قابل اتکایی نیست. چراکه این بحران همکاریها و سرمایهگذاریهای آنها با روسیه را نشانه رفته است. با این حال، دولتهای اروپایی در این جریان فاقد بازیگری بوده و تابع و دست نشانده دولت آمریکا هستند. در سطح رسانه دولتهای اروپایی حامی اوکراین در عرصه عمل به دنبال تضعیف روسیه و تأمین منافع خود هستند؛
ارزیابی ضعیف از احتمال جنگ هستهای: چشم انداز عقب نشینی پوتین از این جنگ در مقابل غرب دیده نمیشود؛ با این حال احتمال وقوع جنگ هستهای ضعیف ارزیابی میشود.