نشست وبیناری با موضوع
«نگاه اروپایی به پویایی های ژئوپلتیک خاورمیانه»
روز چهارشنبه ۷ آبان ماه ۱۴۰۴، یک نشست وبیناری با موضوع «نگاه اروپایی به پویایی های ژئوپلتیک خاورمیانه» توسط موسسه ایران- یوریکا در استودیو تلویزیون اینترنتی دانشگاه تهران برگزار گردید. دکتر پیر رازو، تاریخدان و کارشناس ارشد در زمینه پویاییهای نظامی و امنیتی خاورمیانه؛ دکتر ریکاردو آلکارو، پژوهشگر ارشد متخصص در امنیت بینالمللی و روابط فراآتلانتیکی؛ و دکتر جَباری، سفیر پیشین ایران در سوئیس و مشاور ارشد مؤسسه ایرانی مطالعات اروپایی و آمریکایی (ایران-یوریکا) سخنرانان این نشست وبیناری بودند.
دکتر پیر رازو
- سه عامل وجود دارد که به باور من، بازآراییهای استراتژیک در خاورمیانه یا آسیای غربی را تعریف میکنند: پیشبینیناپذیری، چندهمسویی (multi-alignment) و فراملیگرایی. این بدان معناست که ایدئولوژی کمتر و عملگرایی بیشتر وجود دارد. سه سال پیش، خاورمیانه با دو خط اصلی تقسیم تعریف میشد: یکی میان حامیان و مخالفان ایران، و دیگری میان حامیان و مخالفان آمریکا. امروز بیشتر کشورهای این منطقه گسترده نگاه خود را به شرق، بهسوی آسیا دوختهاند و تخممرغهایشان را در سبدهای گوناگون میگذارند: آمریکا، چین، روسیه، اروپا، هند و حتی پاکستان.
به باور من، این تغییر پارادایم نتیجه مستقیم پنج رویداد اخیر است:
۱. عادیسازی روابط میان عربستان سعودی، امارات متحده عربی و ایران با میانجیگری چین که به ادغام ایران در سازمان همکاری شانگهای و فرآیند گسترش بریکس پلاس به ایران، امارات و مصر منجر شد..
۲. جنگ میان حماس و اسرائیل در داخل و اطراف نوار غزه و خسارات فرعی و منطقهای آن.
۳. درگیری مستقیم میان ایران و اسرائیل.
۴. سقوط بشار اسد در سوریه و ظهور یک رژیم سنی جدید در آن کشور.
۵. دولت ترامپ با دستور کاری منطقهای فرصتطلبانه که دیگر بر مبنای راهبرد ژئوپلیتیکی نیست، بلکه صرفاً بر پایه معاملات با پیامدهای اقتصادی سنگین شکل گرفته است.
میتوان گفت اسرائیل و ترکیه به نظر میرسد برندگان این بازچینی ژئوپلیتیکی باشند. سوریه اکنون صحنه رقابت شدید میان ترکیه، اسرائیل، آمریکا و عربستان سعودی است. اردوغان خواهان سوریهای سنی، متحد و قدرتمند است؛ در حالی که نتانیاهو به دنبال سوریهای فدرال، ضعیف و تجزیهشده است. الجوْلانی میان پایگاه جهادی افراطی خود و نیاز به جلب رضایت ایالات متحده برای رفع تحریمها گرفتار شده است. در ضمن، خطر واقعی وجود دارد که داعش یا همان دولت اسلامی نفوذ خود را نهتنها در شرق سوریه، بلکه در عراق و ایران نیز افزایش دهد.
پادشاهیهای خلیج فارس اولویتهای خود را تغییر دادهاند. دیگر هدف آنها مهار ایران نیست، بلکه پرهیز از هرگونه جنگ منطقهای به هر قیمت است. همچنین بر تغییر ساختار اقتصادی، سرمایهگذاری در فناوری پیشرفته و هوش مصنوعی، مدیریت چالشهای زیستمحیطی و افزایش جمعیت تمرکز دارند.
ایالات متحده نشان داده است که میخواهد در خاورمیانه همچنان قدرت برتر باقی بماند — دستکم تا زمانی که دونالد ترامپ در قدرت است. همچنین باید با دقت بررسی کنیم که جی.دی. ونس، معاون رئیسجمهور، چه اقداماتی انجام خواهد داد، زیرا به باور من، او برای مدت طولانی در صحنه و در معادله باقی خواهد ماند.
اتحادیه اروپا عملاً از چشمانداز خاورمیانه ناپدید شده است؛ هرچند برخی کشورهای اروپایی مانند آلمان، فرانسه، ایتالیا و بریتانیا همچنان فعالاند.
ریکاردو آلکارو:
در حال حاضر، در منطقه سه عامل اساسی وجود دارد:
عامل نخست، برتری نظامی اسرائیل است؛ اسرائیل اکنون از نظر نظامی در موقعیتی برتر قرار دارد اگرچه چهره بینالمللی اسرائیل از نظر تاریخی در پایینترین سطح خود است،. عامل دوم، روابط فزاینده و گاه همزیستانه میان برخی خاندانهای سلطنتی خلیج فارس نه با دولت ترامپ، بلکه با خود ترامپ و خانوادهاش است. در دوران ریاستجمهوری کنونی ترامپ، این عامل از روابط رسمی و نهادی میان کشورها نیز اهمیت بیشتری یافته است. در واقع، ترامپ منطقه خلیج فارس را منطقهای متشکل از رهبران همفکر و قدرتمند میبیند که میتواند با آنان معامله کند؛ نه لزوماً برای گسترش هژمونی آمریکا، بلکه برای ایجاد نوعی تفاهم مبتنی بر منافع اقتصادی که منطقه را به عرصهای تجاری و اقتصادی تبدیل کند. عامل سوم، نقش ایران است. در حال حاضر، این نقش بسیار نامشخص است؛ ایران در وضعیت انزوا و مهار قرار دارد و ممکن است این وضعیت برای چند سال آینده نیز ادامه یابد. ترامپ در سخنان خود درباره خاورمیانه، بارها از ایران نام میبرد — نه همیشه بهصورت منفی یا تهدیدآمیز، بلکه گاه بهعنوان فرصت. این امر نشان میدهد که ترامپ هنوز منطقهای را تصور میکند که در آن ایران حذف نشده باشد، زیرا بهطور غریزی دریافته است که ثبات بلندمدت در منطقه تنها از طریق شمول و نه طرد حاصل میشود.
با تصمیم برای اعمال رأی «مکانیسم بازگشت تحریمها» (Snapback) در شورای امنیت سازمان ملل، به نظر میرسد اتحادیه اروپا عملاً خود را از معادله ژئوپلیتیکی منطقه کنار گذاشته است. البته شاید در آینده بتواند بازگردد، اما تنها در صورتی که سایر بازیگران — بهویژه ایالات متحده — اجازه دهند. اروپاییها پس از نزدیک به بیست سال سیاست نسبتاً خودمختار در قبال ایران — و منظور از خودمختار نه کاملاً مستقل از سیاست آمریکا، بلکه در مسیر موازی با آن — اکنون دیگر چنین جایگاهی ندارند. اروپا در گذشته با ایالات متحده همراستا بود اما نه بر اساس شرایط کامل آمریکا. در واقع برجام حاصل تعامل مستقیم ایران و آمریکا بود، اما این تعامل تنها بهواسطهی سالها تلاش بیوقفهی دیپلماتیک اروپا ممکن شد. در نهایت، آمریکاییها با ایران بر سر شرایطی وارد گفتوگو شدند که به شرایط مورد نظر اروپاییها نزدیکتر بود تا خواستههای اولیهی خودشان. اما پس از خروج ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸، این مسیر از هم گسست و در سالهای اخیر کاملاً فروپاشیده است.
دکتر جباری:
با توجه به موقعیت ژئوپلیتیکی منحصر به فرد و شرایط تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی منافع ملی ایران از مسیر ثبات و امنیت در این منطقهی وسیع و متنوع، به بهترین شکل محافظت میشود؛ منطقهای که با تنوع چشمگیر طبیعی، انسانی، اقتصادی و فرهنگی شناخته میشود. از اینرو ایران با همهی ملتهای این منطقه، احساس دوستی و برادری تاریخی دارد. در نتیجه، منافع غرب و بهویژه اروپا نیز نمیتواند از طریق دشمنی یا رویارویی با ایران تأمین شود. اروپا باید درک کند که ایران بخشی از راهحل در این منطقه است، اروپا باید بپذیرد که به دلیل ویژگیها و موقعیت ژئوپلیتیکی ایران، این کشور عاملی سازنده در امنیت و ثبات منطقه است.
با توجه به وضعیت کنونی در غزه، ظهور تروریستهای داعش در سوریه، و ویرانی لبنان، لیبی، یمن، عراق و سودان، اروپا دیگر نمیتواند ادعا کند که پرچمدار «هنجارسازی در روابط بینالملل» است.
اروپا نقش خود را در شکلدهی به هنجارهای بینالمللی بهکلی از دست داده و اعتبارش در سطح جهانی بهشدت کاهش یافته است. فعالسازی مکانیسم «اسنپبک» توسط سه قدرت اروپایی ــ فرانسه، آلمان و بریتانیا ــ نشان داد که اروپا دیگر به توافقات چندجانبه و راهحلهای دیپلماتیک برای چالشهای بزرگ جهانی پایبند نیست.
جنگ ۱۲ روزه تحمیلشده بر ایران ثابت کرد که ایران حتی بدون سلاح هستهای قادر است از خود دفاع کند و از توان بازدارندگی بالایی برخوردار است. از همینرو ایالات متحده هرگز نخواهد توانست نظمی منطقهای ایجاد کند که منافع ایران را بهکلی نادیده بگیرد.
متأسفانه رفتار اروپا در سه سال گذشته ضعف ساختاری عمیقی را نشان داده است. اروپا با تسلیم کامل در برابر فشارهای آمریکا، نهتنها در چندجانبهگرایی شکست خورده بلکه حتی نتوانسته به جنگ روسیه و اوکراین ــ که تهدیدی مستقیم برای امنیت خود اروپا است ــ پایان دهد.
با این حال هنوز دیر نیست؛ ایالات متحده از نظر جغرافیایی از منطقهی ما دور است، اما ایران و اروپا سه هزار سال است که همسایهاند. ایرانیان هزاران سال است که با اروپا دادوستد و تبادل فرهنگی دارند. فرهنگ و تمدن ایران بر اروپا تأثیر گذاشته و متقابلاً از آن نیز تأثیر پذیرفته است، و این ارتباط همچنان ادامه خواهد داشت. روزى که اروپا بپذیرد ایران در این منطقه وجود داشته و همچنان وجود خواهد داشت، همان روز آغاز همکاری واقعی برای صلح و ثبات منطقه خواهد بود.

