تغییرات کابینه بوریس جانسون سریع و قاطع بود و هماهنگی میان اعضای کابینه بر سر اجرای برکسیت تا ۳۱ اکتبر (۹ آبان) را می‌توان نقطه قوتی دانست که کابینه ترزا می از آن بهره‌مند نبود. جانسون در نخستین سخنرانی خود در مجلس عوام نیز با بیانی سلیس تبدیل بریتانیا به «بهترین نقطه کره زمین» (چیزی همانند شعار ترامپ به «بازگرداندن عظمت و شکوه به آمریکا») را وعده داد. شیوه رفتار و سخنان او این تصور را به ذهن تداعی می‌کند که او نخست‌وزیری است که پس از موفقیت در انتخابات، اکثریتی قاطع را در مجلس مدیریت می‌کند؛ اما در حقیقت، جانسون تنها با اختلاف دو کرسی در مجلس (که در انتخابات میان‌دوره‌ای ۱ اوت یکی از این کرسی‌ها را نیز از دست داد) دارای اکثریت است. بااین‌وجود اگر جانسون بتواند در چند هفته اول دوره نخست‌وزیری‌اش قدرت خود را تثبیت کند، می‌تواند از تسلیم شدن به آنچه منتقدان او پیش‌بینی می‌کنند – داشتن کوتاه‌ترین دوره نخست‌وزیری در طول تاریخ بریتانیا – اجتناب ورزد.

در حال حاضر، جانسون با دو چالش مواجه است: یکی جلب نظر ۲۷ کشور اروپایی که اغلب او را عوام‌گرایی فرصت‌طلب می‌دانند و دیگری رویارویی با جبهه مخالفان خروج بدون توافق که شامل وزرای مستعفی کابینه می همچون فیلیپ هاموند، دیوید لیدینگتون، گرگ کلارک و روری استوارت و همچنین نمایندگانی نظیر دامینیک گریو[۲] و جاستین گریننیگ[۳] (طرفداران برگزاری همه‌پرسی دوم) می‌شود – مضاف بر اینکه ممکن است افرادی چون جرمی هانت و پنی موردانت نیز در صورت بدتر شدن شرایط به این جبهه ملحق شوند.

به‌رغم این چالش‌ها، بوریس جانسون می‌تواند با همراه ساختن پارلمان با طرح خروج بدون توافق و یا تدوین یک کار ویژه انتخاباتی برای حزب محافظه‌کار (در صورت به نتیجه نرسیدن برکسیت) به راهکاری برای برون‌رفت از بحران برکسیت دست یابد. صحبت جانسون از تصمیم به مذاکره با اتحادیه اروپا تنها نمایشی برای جلب رضایت نمایندگان پارلمان است؛ زیرا اگرچه اتحادیه می‌تواند در مورد طرح پشتیبانی از مرز دو ایرلند به بریتانیا امتیاز دهد، اما حتی اگر موافق کنار گذاشتن این طرح باشد، فرصت کافی برای تنظیم سازوکار آن در جلسه شورای اتحادیه اروپا نخواهد داشت و حتی در صورت کوتاه آمدن در این خصوص نیز تمامی مشکلات جانسون با توافق فعلی برکسیت حل نخواهد شد. اولاً، جانسون به‌شدت با «دوره انتقالی» مطرح‌شده در توافق خروج از اتحادیه مخالف است چراکه به‌موجب آن بریتانیا تا پایان سال ۲۰۲۰ ملزم به اجرای قوانین اتحادیه گمرکی و بازار مشترک خواهد بود تا مذاکره در مورد روابط آتی بریتانیا با اروپا به سرانجام برسد. به‌عبارت‌دیگر، بریتانیا طی دوره انتقالی مجبور به اجرای قوانین جدید مصوب اتحادیه خواهد بود، بدون آنکه در تنظیم این قوانین نقشی داشته باشد. این موضوع با برنامه جانسون برای مقررات زدایی و توسعه تجارت آزاد مغایر است. ثانیاً، در صورت پذیرش دوره انتقالی مشکل دیگری که وجود دارد مذاکره در خصوص روابط آتی و پرداخت ۳۰ میلیارد پوند (که توسط دولت ترزا می وعده داده‌شده بود) برای خروج از اتحادیه اروپاست. جانسون همانند بسیاری از نمایندگان حزب محافظه‌کار و کارگر مخالف این موضوع است و آن را به‌منزله از دست دادن اهرم فشار بریتانیا بر اتحادیه آن‌هم در مقطعی حساس از مذاکرات می‌پندارد. این ملاحظات احتمال دستیابی به توافقی درنتیجه مذاکره با اتحادیه را کم و احتمال خروج بدون توافق را بیشتر می‌کند.

حل نشدن مسئله مرز دو ایرلند و به نتیجه نرسیدن مذاکرات می‌تواند موجب شود دولت جانسون به اتحادیه اروپا هشدار دهد که خواهان تعویقی دیگر نیست و بریتانیا در تاریخ تعیین‌شده از اتحادیه خارج خواهد شد. بدین ترتیب، جانسون می‌تواند بر سر توافقی جهت ایجاد وقفه‌ای سه یا چندماهه پس از خروج از اتحادیه مذاکره کند تا از طریق فرایندهای حداقلی مانع از اختلال در مبادلات اقتصادی در مرزها، بازارهای مالی و دیگر حوزه‌های ارتباطات بریتانیا با اتحادیه شود و هم‌زمان مذاکره درباره روابط آتی تجاری و امنیتی را آغاز کند. پرواضح است که اتحادیه در قبال این رویکرد جانسون واکنش نشان خواهد داد؛ اما صرف‌نظر از واکنش اتحادیه، نمایندگان مجلس عوام راهی برای مسدود ساختن “مذاکره برای خروج بدون توافق ” خواهند یافت که در آن صورت جانسون خواهان برگزاری انتخابات سراسری (طرحی که مدنظر حزب کارگر نیز می‌باشد) خواهد شد و درنتیجه اتحادیه نیز احتمالاً تعویق دیگری را برای اجرای برکسیت در نظر خواهد گرفت. در صورت برگزاری چنین انتخاباتی، کار ویژه حزب محافظه‌کار خروج از اتحادیه به همراه توافقی برای وقفه‌ی پس از خروج و آغاز مذاکره برای توافقنامه تجارت آزاد خواهد بود و حزب کارگر نیز با کار ویژه برگزاری همه‌پرسی دوم و ماندن در اتحادیه اروپا در انتخابات شرکت خواهد کرد.

اما چرا ممکن است راهکار جانسون موفق آمیز باشد؟ پاسخ به این سؤال این است که اولاً حزب کارگر به‌شدت بر سر مسئله یهودستیزی متفرق است و هنوز موضع روشنی در قبال برکسیت ندارد. ثانیاً، حزب محافظه‌کار سه سال ناکامی در اجرای برکسیت را پشت سر گذاشته و اکنون حتی برخی از نمایندگان مخالف خروج بدون توافق (نظیر آمبر راد و مت هنکاک) نیز ضرورت ایجاد وحدت و اتفاق‌نظر را احساس می‌کنند. بعلاوه اینکه جانسون می‌تواند مخالفت اتحادیه با مذاکره برای توافق برکسیت را علت خروج بدون توافق عنوان کند و اتحادیه را در ناگزیر بودن بریتانیا به خروج مقصر بشمارد. همچنین شعار «یک ملت»[۴] جانسون می‌تواند افرادی را که در موردحمایت از احزاب مردّد هستند را به‌سوی حزب محافظه‌کار جذب کند – بخصوص که اکنون دامینیک کامینگز رئیس کارزار تبلیغاتی خروج از اتحادیه در زمان همه‌پرسی به‌عنوان مشاور ویژه ب جانسون کمک می‌کند تا نیازی به ائتلاف با نایجل فاراژ نداشته باشد و تأثیر حزب برکسیت را تقلیل دهد. بااین‌همه، اگر اتحادیه، پارلمان و یا مردم (در انتخابات) مانع از پیشبرد طرح‌های جانسون شوند و اقتصاد بریتانیا به ورطه ابهامات پس از خروج بدون توافق بیفتد، نه‌فقط جانسون هزینه فروپاشی سیاست بریتانیا را خواهد داد، بلکه آینده ثبات سیاسی بریتانیا نیز به خطر خواهد افتاد.

[۱] Robin Niblett

[۲] Dominic Grieve

[۳] Justine Greening

[۴] One Nation

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *