کنفرانس سیاست جهانی (WPC) ، کنفرانسی سالانه است که اندیشکدۀ ایفری[۱] در کشورهای گوناگون و همچنین در خود فرانسه برگزار می­کند. این کنفرانس از سال ۲۰۲۱ در ابوظبی امارات متحدۀ عربی برگزار می­شود و پیش از آن در کشورهای دیگری مانند مراکش، قطر، سوئیس و کرۀ جنوبی نیز بر گزار شده است. کنفرانس مذکور در سال ۲۰۰۸ توسط تیری دو مونتبریال، رئیس مؤسسه ایفری تأسیس شد و در آخرین ماه سال گذشتۀ میلادی هفدهمین دورۀ آن از ۱۳ تا ۱۵ دسامبر  در ابوظبی برگزار شد. برگزار کنندگان این کنفرانس کاربرد آن را « تفکر و ارائه راه‌حل‌هایی برای تحولات دائمی دنیای امروز و ایجاد پیوندهای پایدار بین شرکت‌کنندگان» اعلام کرده­اند. علاوه بر این، مؤسسۀ ایفری یکی از اهداف خود را از برگزاری این کنفرانس ایجاد تکثر در سخنرانان و صداهای شنیده شده در این کنفرانس اعلام کرده است.

در این کنفرانس بازیگران سیاسی، اقتصادی، دانشگاهی و رسانه ای از بیش از ۴۰ کشور – از قدرت های بزرگ گرفته تا کشورهای متوسط ​​و کوچک، از جمله کشورهای نوظهور، شرکت می­کنند. برخی از شخصیت­های حاضر در این کنفرانس شامل شخصیت­های عالی رتبۀ سیاسی می­شوند. از جملۀ این افراد می­توان به انور القرقاش، وزیر امور خارجۀ امارات متحدۀ عربی، خانم نورا الکعبی، وزیر دولت در امور خارجۀ امارات، تیموکو ملیت کونه[۲]، معاون رئیس جمهور ساحل عاج،  بارتولومه اول[۳]، رهبر مسیحیان شرقی، آنا برانابیچ[۴]، رئیس مجلس ملی صربستان، رومن واسیلنکو[۵]، معاون وزیر امور خارجۀ قزاقستان  اشاره کرد. برخی شخصیت­های سیاسی بوندستاگ آلمان و اعضای حزب دموکرات-مسیحی مانند فولک پرتز و نوربرت روتگن نیز در این کنفرانس حضور داشتند و سخنان مهمی را در مورد آیندۀ خاورمیانه بیان کردند. طیف مسائلی که در این جلسه مورد گفتگو قرار گرفتند بسیار وسیع بوده و شامل مسائلی مانند حکمرانی جهانی و اقتصاد، تکنولوژی­های نوین (هوش مصنوعی)، تغییرات اقلیمی، تحولات سیاسی و مانند آن می­شد. بخش­های مهمی از این کنفرانس به مسائل اقتصاد جهانی و به خصوص کریدور آیمک (IMEC)، آیندۀ خاورمیانه در دورۀ دوم ترامپ، تحولات سوریه، جنگ اسرائیل و حماس و مانند آن اختصاص یافت.

 

سخنرانی افتتاحیه؛ تیری دو مونبریال مدیر اندیشکده ایفری

 او در سخنرانی افتتاحیۀ خود گفت که «صلح در جهان اسلام» در سال ۱۹۷۹ با انقلاب ایران، تصرف افغانستان توسط شوروی و جنگ ایران و عراق تمام شد. پس از فروپاشی شوروی، جنگ خلیج فارس و پس از آن ظهور القاعده، سپتامبر ۲۰۰۱ و سپس بهار عربی موجب شده است که در طول چهل و پنج سال گذشته صلح از خاورمیانه رخت بربندد. می­توان گفت که از سال ۱۹۷۹ ایدئولوژی اسلام سیاسی جایگزین ایدئولوژی ناسیونالیسم شد که با جنبش های استعمار زدایی غالب شده بودند. واقعۀ دومی که منجر به شکل دادن جهان شد، فروپاشی شوروی بین سال­های ۱۹۸۹ و ۱۹۹۱ بود. پس از فروپاشی شوروی اروپا به جای اینکه ترتیبات امنیتی جدیدی ایجاد کند از دو روند آسیب دید. نخست آنچه که روند احیای امپراتوری روسیه خوانده شده است و دوم روند گسترش امپریالیسم آمریکایی. واقعۀ سوم، ظهور چین پس از سال­های ۲۰۱۰ است.

آقای مونبریال همچنین در مورد مسائل خاورمیانه گفت وقایع سوریه به ما نشان داد که جهادگرایی و اسلام گرایی به اتمام نرسیده است. در مورد مسئلۀ فلسطین نیز ممکن است که اسرائیل دو باره به راه حل دو دولتی بازگردد که پس از ترور اسحاق رابین از دستور کار خارج شده بود و جهان عرب نیز به طور عمده طرفدار راه حل دو دولتی است. اما در تمام این روند، آنکه می­تواند تأثیر زیادی در جریان تاریخ داشته باشد، ایران است.

در مورد جنگ اوکراین نیز از نظر مونبریال دو سناریو وجود دارد؛ نخست اینکه ترامپ با آغاز ریاست جمهوری خود تلاش کند که قبل از آغاز مذاکرات صلح، آتش بس بر قرار کند. مذاکرات صلح احتمالاَ طولانی خواهد بود اما این مذاکرات فرصتی برای بازسازی یک نظم امنیتی اروپایی است. سناریوی دوم این است که با حملۀ چین به تایوان شاهد مقابلۀ ناتو و چین باشیم. با این حال نه چین و نه آمریکا هیچ یک خواهان برخورد با یکدیگر نیستند. مسئلۀ عمدۀ دیگر کاهش حمایت­های امنیتی آمریکا از اروپا در دوران ترامپ است که موجب ضرورت یافتن بیشتر استقلال راهبردی اروپا می­شود. در نظام جدید امنیتی، اروپا باید نقش یک نیروی موازنه گر را بازی کند. مونبریال همچنین در پایان سخنرانی خود اینگونه نتیجه گیری کرد که جهان احتمالاَ در آستانۀ یک «جنگ سرد جدید» است و «ما» باید از تبدیل شدن این جنگ سرد به یک «جنگ کامل» جلوگیری کنیم.

برخی از موضوعات مطرح شده در کنفرانس:

  • دور دوم ریاست جمهوری ترامپ: در این مورد اظهارات بسیار مهمی از طرف افراد مهمی همچون کوین مک­کارتی و سفرای پیشین فرانسه و اسرائیل در آمریکا بیان شد. نقطۀ مشترک این گفته­ها این بود که دور دوم ترامپ احتمالاَ با برنامه­های بسیار جامع­تر و متشکل­تری به پیش خواهد رفت. ترامپ فرصت کوتاهی دارد –تنها چهار سال- و در این مدت نیازمند به این است که یک دستاورد بسیار مهم برای خود بسازد. به این منظور حل و فصل مسئلۀ فلسطین و مسئلۀ هسته­ای ایران می­تواند گزینه­های بسیار خوبی باشند. دور دوم ترامپ در مجموع احتمالاَ به اندازۀ دور اول او غیر قابل پیش بینی نخواهد بود. بازگشت ترامپ احتمالاَ اروپا را با چالش­های بی­سابقه­ای رو به رو خواهد کرد. اما این چالش­ها ممکن است منجر به همگرایی بیشتر در اروپا و تحقق برنامه­های مربوط به دفاع اروپایی و استقلال راهبردی باشد. به هر حال وضعیت پیش آمده زمان مطلوبی را در اختیار رئیس جمهور فرانسه قرار می­دهد به این منظور که برنامه­های مربوط به استقلال راهبردی را با سرعت به پیش ببرد. باید توجه داشت که بخشی از این برنامه­ها احتمالاَ ایجاد مکانیسم تحریمی جدیدی است که یکی از موضوعات اولیۀ آن ایران خواهد بود.
  • روسیه و درگیری اوکراین: در مورد جنگ اوکراین نیز تا حدود زیادی می­توان نوعی انسجام را در سخنان رهبران و تحلیلگران اروپایی ملاحظه کرد. این اتفاق نظر در مجموع وجود دارد که نباید اجازه داد اوکراین به عنوان بازنده از این جنگ خارج شود، اما در عین حال حفظ تمامیت سرزمینی اوکراین نیز با وجود الحاق بخش کریمه و دونباس به روسیه قابل تصور نیست. بنابراین راه حل باقیمانده تقویت اوکراین در مقابل روسیه است. به گونه­ای که بتواند ضربات معنی داری به روسیه وارد کند. اینکه چگونه باید اوکراین را به چنین نقطۀ بهینه­ای رساند همچنان از نظر عملیاتی چندان مشخص نیست، اما این نقطه ممکن است از طریق حملات معنی­دار به عمق خاک روسیه و یا هدف قرار دادن اهداف اقتصادی، در عین تجهیز شدید و معنی دار اوکراین اتفاق بیفتد. در مورد ترامپ نیز به نظر می­رسد که ترامپ علی رغم شعارهایی که در مورد پایان دادن به جنگ اوکراین داده است، نمی­خواهد جنگ را به گونه­ای به اتمام برساند که در سال­های آینده دوباره از سرگرفته شود. حتی در این صورت نیز اروپا احتمالاَ قادر خواهد بود که آمریکا را مجاب به ادامۀ حمایت از اوکراین – البته در عین کاهش شدید حمایت- و سپردن مسئولیت به اروپا کند. عدم مخالفت ترامپ با بستۀ کمکی که در دورۀ انتقالی میان دو رئیس جمهور آمریکا تصویب شد، نشان دهندۀ این است که شاید سیاست ترامپ در قبال جنگ اوکراین چندان دچار چرخش شدیدی نخواهد شد.
  • نظم اروپایی-عربی خاورمیانه: در میان پنل­های اقتصادی برگزار شده بخش بسیار مهمی به انرژی­های تجدید پذیر در کشورهای غیر غربی اختصاص داده شد. از جملۀ مهمترین پنل­های مربوط به اقتصاد و انرژی، پنل مربوط به تولید منابع انرژی تجدید پذیر در کشورهای غرب آسیا بود که با حضور خانم نورا الکعبی وزیر انرژی امارات متحدۀ عربی بود. مسئلۀ اساسی در مورد تولید انرژی­های پاک در خاورمیانه، اتصالی است که این خطوط میان خاورمیانه و کشورهای اروپایی ایجاد خواهد کرد. به نظر می­رسد که اروپا تا حدود زیادی تلاش کرده است تا طرح «صلح از طریق اقتصاد» را در خاورمیانه ایجاد کند. در این طرح کشورهایی مانند امارات متحدۀ عربی، اردن، عربستان و امارات به همراه اسرائیل شرکت خواهند کرد و اروپا را به هند متصل خواهند کرد. منافع اقتصادی چنین طرحی قاعدتاَ به لبنان نیز به عنوان کشوری در همسایگی اردن و اسرائیل خواهد رسید و امکان بسیار قوی وجود دارد که بندر غزه نیز پس از حذف حماس- به این کریدور بپیوندد. البته این وضعیت با حمایت امنیتی آمریکا و احتمالاَ اسرائیل انجام خواهد گرفت. در نظم جدید خاورمیانه اتصال اقتصادی اروپا- خاورمیانه-هند با تضمین امنیتی آمریکا-اسرائیل «صلح» (از نظر غرب) به ارمغان می­آورد.

 

نتیجه گیری

 می­توان گفت که این کنفرانس با دیدگاهی کاملاَ اروپایی-عربی شکل گرفته است و ذهنیت حاکم بر آن بیش از هرچیز استقلال راهبردی اروپا و حفاظت از منافع آن در محیط نامطمئن دورۀ دوم ترامپ بوده است. غیاب هرگونه شخصیت ایرانی و ترک می­تواند نشان دهندۀ این رویکرد انحصار طلبانۀ اروپایی-عربی کنفرانس نسبت به مسائل منطقه باشد. اصولاَ چگونگی پایان دادن به جنگ اوکراین نیز یکی از مسائل عمده­ای است که در راستای تغییر در هیئت حاکمۀ آمریکا مورد توجه قرار می­گیرد. مسئلۀ دومی که می­تواند مورد توجه قرار گیرد، دغدغۀ اروپایی در حفظ و گسترش نفوذ در منطقۀ غرب آسیا دارد. نقش اروپا در سوریه، کریدورهای اقتصادی و خطوط انتقال انرژی (به خصوص انرژی­های تجدید پذیر و هیدروژن سبز)، نقش اروپا در سوریه و همپیمانی با اسرائیل و همچنین حل و فصل مناقشۀ فلسطین از جمله موارد اصلی بود که در این کنفرانس به آن­ها پرداخته شد.

در اغلب اشارات و برنامه ریزی پنل­های این کنفرانس روسیه و آمریکا هر دو «دیگری» قلمداد شده­اند، اگرچه آمریکا در مقام «شریک بد قلق» قرار دارد و روسیه در مقام «خصم» اما همچنان امپریالیسم و توسعه خواهی روسیه و آمریکایی در یک رده به عنوان آسیب زننده به استقلال اروپایی قلمداد شده­اند. اغلب برنامه­های مورد اشاره در این کنفرانس مانند تولید انرژی­های تجدیدپذیر، توسعۀ پایدار، هیدروژن، آیمک و مانند آن نشان دهندۀ هویت توسعه خواه، هنجاری و در عین حال زیست محیطی اروپا هستند که در دورۀ دوم ترامپ همگی ممکن است مورد تهدید قرار گیرند. شاید به همین دلیل است که پنل­های متعددی به سیاست­های احتمالی دورۀ دوم ترامپ و حتی گاه شخصیت و منش فردی ترامپ در این کنفرانس به شکل مفصلی پرداخته شده است. در زیر خلاصه­ای از آنچه که ممکن است از مباحثات مطرح شده در این کنفرانس، در مورد مواضع و ادراکات احتمالی فرانسه/اروپا (با توجه به اینکه طیف وسیعی از کارشناسان از کشورهای متعددی در این کنفرانس حضور داشتند.) در موضوعات مختلف می­توان استنتاج کرد.

[۱] ifri: Institut français des Relations internationals

[۲] Tiémoko Meyliet Koné

[۳] Bartholomew I

[۴] Ana Brnabić

[۵] Roman VASSILENKO

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *