مجموعه تلاشهایی که در دوران پس از جنگ جهانی دوم بهویژه پس از تشکیل اسرائیل در سال ۱۹۴۸ با محوریت مسئله یهودستیزی و یهودآزاری صورت گرفته و بهمنظور تبدیل «کشتار سیستماتیک یهودیان» توسّط نازیها به منبعی مشروعیتبخش برای «دولت اسرائیل» و عاملی برای توجیه «روابط ویژه اسرائیل» با جهان غرب شده را میتوان نوعی باجگیری و یا الگوی رفتاری اسرائیل در امتیازگیری از آلمان در دوران پس از جنگ جهانی دوم نامید. این تلاشها در قالب پروژههای گوناگون فرهنگی، هنری، رسانهای و تبلیغاتی خودنمایی میکند و آنچه را «دولت یهود» خوانده میشود در کانون توجّه و تمرکز سیاسی غرب قرار میدهد و اسرائیل را بهعنوان «وارث قربانیان جنایت» در جایگاه یک مطالبه گر همیشگی حفظ میکند. این سیاست چنان برای تلآویو انتفاع داشته که از آن بهعنوان «صنعت هولوکاست» نام میبرند.
مهمترین مسئولیتی که از پروژهی «صنعت هلوکاست» حاصل میشود، وظیفهای است که دولتهای غربی در قبال حفظ موجودیت و امنیت رژیم صهیونیستی بر عهده دارند. بهبیاندیگر، خروجی اصلی صنعت هلوکاست ایجاد یک حصار امنیتی گرداگرد «دولت یهود» است. این حصار امنیتی در درجه اول، گفتمانی و تبلیغاتی است و در مراحل بعد به انواع و اقسام حمایتهای نظامی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی از رژیم صهیونیستی در برابر رقبای منطقهای میانجامد.
مهمترین کانون هدفگیری این تلاشها و به عبارتی باجگیریها نیز دولت آلمان است. این دولت از زمان تشکیل خود در سال ۱۹۴۸ وارث گناه و جنایت نازیها قلمداد میشود و بزرگترین وظیفهای که بر عهده دارد، جبران خسارتی است که آلمان هیتلری مسبّب آن به شمار میرود. در سایت رسمی وزارت امور خارجه جمهوری فدرال تصریح شده است که روابط ویژهی آلمان و اسرائیل بر اساس مسئولیت تاریخی آلمان در به رسمیت شناختن فاجعه نسلکشی یهودیان اروپا به دست رژیم هیتلر، ضرورت جبران خسارت، جلوگیری از تکرار این فاجعه و مبارزه و مقابله با یهودستیزی به هر شکل و در هر کجای جهان است. نمونه روشن و بزرگ این باجخواهی معاهده لوکزامبورگ است.
معاهده لوکزامبورگ (میان آلمان و اسرائیل) که در سال ۱۹۵۲ منعقد شد دولت آلمان را موظّف به پرداخت ۱٫۵۳ میلیارد یورو به بازماندگان قربانیان هلوکاست کرد[۱]. از این زمان تاکنون روند پرداخت غرامت و جبران خسارت یهودیان بهمراتب فراتر از این مبلغ رفته و تا سال ۲۰۱۸ حدود ۷۴ میلیارد یورو برآورد میشود. حدود ۳۰ میلیارد یورو از این مبلغ بهطور مستقیم به خانوادههای بازماندگان قربانیان نسلکشی یهودیان پرداختشده و باقیمانده آن نیز در قالب کمکهای توسعهای، بیمهها و خدمات درمانی و سایر تسهیلات مالی و بانکی در اختیار نهادها و افرادی قرار گرفته که بهعنوان وارثان رنج تاریخی یهودیان در حال استفاده از ثمرات صنعت هلوکاست هستند. رژیم صهیونیستی نهادهایی را نیز بهمنظور پیگیری و زنده نگهداشتن این باجگیری طراحی کرده است. مهمترین نهادی که در سالهای پس از جنگ جهانی دوم پیگیر مطالبات و دعاوی بازماندگان هلوکاست علیه دولت آلمان بوده است و ضمن فراهم کردن زمینه انعقاد معاهده لوکزامبورگ تا همین امروز در کنار دولت اسرائیل مسئولیت بینالمللی تداوم فشار بر آلمان در این حوزه را بر عهده دارد، نهادی به نام «کنفرانس پیگیری دعاوی یهودیان علیه اسرائیل» است.
حمایت نظامی و امنیتی آلمان از رژیم صهیونیستی در برابر تهدیدات منطقهای حتّی به پیش از برقراری رسمی روابط دیپلماتیک میان طرفین بازمیگردد و این موضوع نیز جنبهای دیگر از پاسخ دولت آلمان به باجگیری رژیم صهیونیستی است. از زمان آغاز درگیریهای نظامی اسرائیل با همسایگان خود، بهویژه پس از جنگ ۱۹۵۶ با کشور مصر و آشکار شدن آسیبپذیریهای این رژیم در حوزه نظامی، روند صدور جنگافزارهای نظامی غربی، ازجمله آلمان به اسرائیل آغاز شد. استراتژیکترین جنگافزاری که از جانب دولت آلمان به منطقه غرب آسیا صادر شده است، زیردریایی «دلفین» است که توان رژیم صهیونیستی را در حوزه رزم دریایی به نحو چشمگیری ارتقاء بخشیده است. رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۶۱ نخستین قرارداد زیردریایی پیشرفته را با آلمان امضا کرد و تا سال ۲۰۱۷ نیز شش عدد زیردریایی آلمانی را تحویل گرفت. زیردریاییهای مدل دلفین ساخت شرکت تیسنکروپ آلمان میتوانند به سلاح اتمی نیز مجهز شوند. در کنار روابط ویژه میان طرفین که عملاً به حمایت بیقیدوشرط و همهجانبه آلمان از «حق حیات» رژیم صهیونیستی انجامیده است، نقطه اختلافی نیز میان آلمان و «دولت یهود» وجود دارد که گهگاه به اظهارنظرها و موضعگیریهای شدیداللحن مقامات دو طرف علیه یکدیگر میانجامد. ضرورت تشکیل دولت مستقل فلسطینی به پایتختی بیتالمقدس جنبه مهمی از این موضوع است. شایانذکر است سیاست آلمان مبنی بر حمایت از راهحل دو دولت، با هیچگونه واکنش عملی و موثّری در برابر اشغالگری و توسعهطلبی رژیم صهیونیستی همراه نیست و تنها در حدّ حرف باقی میماند. بهبیاندیگر دولت آلمان عملاً حقّ هیچگونه مقاومت ضد اشغالگری را برای طرف فلسطینی به رسمیت نمیشناسد. نمونهای از این واقعیت را میتوان بر فشارهای سیاسی شدیدی جستجو کرد که در سال جاری میلادی از جانب دولت و پارلمان آلمان بر «جنبش بایکوت، تحریم و عدم سرمایهگذاری در اسرائیل» وارد شده است. هدف نهایی این فشارها تصویب ممنوعیت فعالیت این جنبش مدنی در آلمان است. اساساً در اینگونه موارد بهانهی اصلی مقامات آلمانی مسئله «مبارزه با یهودستیزی و یهودآزاری» است که خود یکی از اصلیترین اجزاء گفتمان «مسئولیت تاریخی آلمان» به شمار میرود و از دستاوردهای اصلی «صنعت هلوکاست» در حوزه مدیریت روابط آلمان و اسرائیل است.
بازتولید دائمی استعارهی «مجرم/قربانی» و تأکید بر ضرورت جبران خسارت قربانیان توسّط بازماندگان مجرمان، مهمترین الگوی حاکم بر امتیازگیری اسرائیل از آلمان در دوران پس از جنگ جهانی دوم است. رنج و مظلومیت تاریخی قربانیان از یکسو و مسئولیت تاریخی نسلهای کنونی برای جلوگیری از تکرار فاجعه از سوی دیگر، دو قطب اصلی صنعت هلوکاست به شمار میروند. در حال حاضر «مسئله کُرد» در منطقه خاورمیانه تقریباً همان نقشی را ایفا میکند که «مسئله یهود» در دوران مدرن اروپا، بهویژه پس از پایان جنگ جهانی دوم ایفا میکرد.
در حال حاضر بازنمایی مردمان کُرد خاورمیانه بهعنوان «دوستان اصلی غرب» و «بزرگترین ملّت بدون دولت در جهان»، مقدمه تلاشهای سیستماتیک غرب، بهویژه آلمان برای تکرار الگوی تأسیس اسرائیل بهعنوان پاسخی به «مسئله یهود» است. طبق این الگو همانگونه که تأسیس رژیم صهیونیستی توانست یهودیان را بهعنوان اصلیترین قربانی روند ملتسازی در اروپا، صاحبدولت مستقل کند و بدین ترتیب یک مسئله تاریخی اروپا را به سرانجام رسانَد، «ملّت کُرد» نیز میتواند با برخوردار شدن از دولتی مستقل، اصلیترین بحران دولتسازی در منطقه خاورمیانه را پاسخ دهد.
***
مقدمه: صنعت هلوکاست و فرهنگ یادآوری دائمی
نورمن فینکلشتاین یکی از منتقدان صهیونیسم و از صاحبنظران موضوع مناقشه اعراب و رژیم صهیونیستی در کتاب خود با نام «صنعت هلوکاست[۲]» که در سال ۲۰۰۰ میلادی منتشر شد، به مجموعه تلاشهایی اشاره میکند که در دوران پس از جنگ جهانی دوم بهویژه پس از تشکیل اسرائیل در سال ۱۹۴۸ با محوریت مسئله یهودستیزی و یهودآزاری آغازشده است. هدف نهایی این تلاشها که نویسندهی کتاب بر آن نام «صنعت هلوکاست» میگذارد، تبدیل «کشتار سیستماتیک یهودیان» توسّط نازیها به منبعی مشروعیتبخش برای «دولت اسرائیل» و عاملی برای توجیه «روابط ویژه اسرائیل» با جهان غرب بوده است. بهبیاندیگر، مجموعه گفتمانی که حول محور یادآوری جنایت تاریخی نازیها علیه یهودیان اروپا شکلگرفته و در قالب پروژههای گوناگون فرهنگی، هنری، رسانهای و تبلیغاتی خودنمایی میکند، آنچه را «دولت یهود» خوانده میشود در کانون توجّه و تمرکز سیاسی غرب قرار میدهد و اسرائیل را در قالب «وارث قربانیان جنایت» در جایگاه یک مطالبه گر همیشگی حفظ میکند. انتقادات این نویسنده و استاد دانشگاه در حوزه علوم سیاسی، نسبت به سیاستها و رفتارهای اسرائیل نهایتاً منجر به اعلام ممنوعیت ورود او به سرزمینهای اشغالی شد.
صنعت هلوکاست درواقع پروژهای است با ابعاد گوناگون اقتصادی و سیاسی که نهایتاً با استفاده از تاریخ رنج یهودیان در دوران مدرن، مخاطبان را دچار یک عذاب وجدان تاریخی میکند و در مرحله بعد بر مبنای این عذاب وجدان تاریخی مجموعهای از مسئولیتها را بر دوش نسلهای فعلی و آینده مینهد. در سطح سیاست بینالملل، مهمترین مسئولیتی که از پروژهی «صنعت هلوکاست» حاصل میشود، وظیفهای است که دولتهای غربی در قبال حفظ موجودیت و امنیت رژیم صهیونیستی بر عهده دارند. بهبیاندیگر، خروجی اصلی صنعت هلوکاست ایجاد یک حصار امنیتی گرداگرد «دولت یهود» است. این حصار امنیتی در درجه اول، گفتمانی و تبلیغاتی است و در مراحل بعد به انواع و اقسام حمایتهای نظامی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی از رژیم صهیونیستی در برابر رقبای منطقهای میانجامد.
بر اساس این دیدگاه شاید صنعت هلوکاست بزرگترین و مهمترین ابزار و اسلحه ایدئولوژیک اسرائیل برای پیشبرد خواستههای سیاسی خویش است. این صنعت باعث شده است کشوری با رفتارهای پرخاشگرانه در حوزه نظامی و امنیتی که یکی از سیاهترین کارنامهها را در حوزه حقوق بشر دارد، بهعنوان دولت قربانی شناخته شود و از کشورهای جهان، بهویژه اروپای غربی و ایالاتمتحده آمریکا امتیازگیری و باجخواهی کند.
-
توصیف موضوع:
جمهوری فدرال آلمان و صنعت هلوکاست
هیچ دولت غربی را نمیتوان یافت که بهاندازه جمهوری فدرال آلمان تحت تأثیر «صنعت هلوکاست» قرار گرفته و روابط خود با اسرائیل را بر اساس این گفتمان سامان داده باشد. این دولت از زمان تشکیل خود در سال ۱۹۴۸ وارث گناه و جنایت نازیها قلمداد میشود و بزرگترین وظیفهای که بر عهده درد، جبران خسارتی است که آلمان هیتلری مسبّب آن به شمار میرود. هرچند بنا بر منابع تاریخی جنایت سربازان هیتلر منحصر به کشتار یهودیان اروپا نبود، اما از زمان تشکیل رژیم صهیونیستی، یهودیان بهعنوان مهمترین قربانی دوران نازیسم به مطالبهی حقّ تاریخی یهودیان پرداختند و در این کار نسبت به سایر دولتهای آسیبدیده از جنایات آلمان نازی مانند لهستان و یونان پیشی گرفت.
در سایت رسمی وزارت امور خارجه جمهوری فدرال تصریح شده است که روابط ویژهی آلمان و اسرائیل بر اساس مسئولیت تاریخی آلمان در به رسمیت شناختن فاجعه نسلکشی یهودیان اروپا به دست رژیم هیتلر، ضرورت جبران خسارت، جلوگیری از تکرار این فاجعه و مبارزه و مقابله با یهودستیزی به هر شکل و در هر کجای جهان، سامان یافته است.
از زمان آغاز روابط رسمی آلمان با رژیم صهیونیستی در ۱۲ مه ۱۹۶۵ این روابط در سطوح مختلف همواره در حال تعمیق و گسترش بوده است. کنراد آدناوئر نخستین صدراعظم آلمان پس از جنگ جهانی دوم از حزب دموکرات مسیحی که تا امروز بهعنوان معمار آلمان نوین شناخته میشود؛ بخش مهمی از تلاش و همت خود را صرف ایجاد و گسترش سیاست آشتیجویانه با دشمنان قدیمی آلمان کرد. در زمان آدناوئر، روابط خصومتآمیز با کشور فرانسه که به وقوع جنگهای خونبار میان دو طرف انجامیده بود با انعقاد معاهده الیزه وارد دوران جدیدی شد که مبتنی بر تفاهم و همکاری بود. ایجاد روابط دوستانه با «دولت یهود» بهعنوان وارث رنج قربانیان هلوکاست نیز در همین دوران در رأس وظایف دولت آلمان قرار گرفت.
نمونه روشن و بزرگ این باجخواهی در معاهده لوکزامبورگ نمایان است. معاهده لوکزامبورگ که در سال ۱۹۵۲ منعقد شد (میان آلمان و اسرائیل)، دولت آلمان را موظّف به پرداخت ۱٫۵۳ میلیارد یورو به بازماندگان قربانیان هلوکاست کرد[۳]. از این زمان تاکنون روند پرداخت غرامت و جبران خسارت یهودیان بهمراتب فراتر از این مبلغ رفته و تا سال ۲۰۱۸ حدود ۷۴ میلیارد یورو برآورد میشود. حدود ۳۰ میلیارد یورو از این مبلغ بهطور مستقیم به خانوادههای بازماندگان قربانیان نسلکشی یهودیان پرداختشده و باقیمانده آن نیز در قالب کمکهای توسعهای، بیمهها و خدمات درمانی و سایر تسهیلات مالی و بانکی در اختیار نهادها و افرادی قرار گرفته که بهعنوان وارثان رنج تاریخی یهودیان در حال استفاده از ثمرات صنعت هلوکاست هستند.
مهمترین نهادی که در سالهای پس از جنگ جهانی دوم پیگیر مطالبات و دعاوی بازماندگان هلوکاست علیه دولت آلمان بوده است و ضمن فراهم کردن زمینه انعقاد معاهده لوکزامبورگ تا همین امروز در کنار دولت اسرائیل مسئولیت بینالمللی تداوم فشار بر آلمان در این حوزه را بر عهده دارد، نهادی به نام «کنفرانس پیگیری دعاوی یهودیان علیه اسرائیل[۴]» است.
چنانکه ذکر شد، دولت آلمان روابط خود با اسرائیل را «روابط ویژه» میخواند. این کشور مهمترین شریک تجاری اسرائیل در داخل اتحادیه اروپا و درمجموع سومین شریک تجاری مهم پس از آمریکا و چین به شمار میرود. حجم تجارت میان دو کشور در سال ۲۰۱۸ حدود ۸ میلیارد دلار برآورد میشود. حدود ۲٫۵ میلیارد دلار از این مبلغ، واردات کالاهای آلمانی به بازار داخلی رژیم صهیونیستی است؛ اما «ویژه» بودن رابطه میان دو طرف را میبایست در سطح سیاسی-امنیتی جستجو کرد. این مطلب را آنگلا مرکل در سال ۲۰۰۸ در نطق معروف خود در برابر نمایندگان کنست (پارلمان اسرائیل) چنین توصیف کرده است:
«تمام دولتهای حاکم بر کشور آلمان، بر مبنای مسئولیت تاریخی این کشور، خود را متعهد به حفظ امنیت اسرائیل میدانند. این مسئولیت تاریخی و تعهّد نسبت به امنیت اسرائیل، جزء لاینفک موجودیت نهاد دولت آلمان است. این بدان معناست که امنیت و حقّ موجودیت اسرائیل برای من بهعنوان صدراعظم آلمان موضوعی غیرقابلمذاکره است. این رهیافت تنها در حد حرف و سخن محدود نخواهد ماند بلکه در زمان لازم، جامه عمل نیز خواهد پوشید». از زمان سفر تاریخی آنگلا مرکل به اسرائیل در سال ۲۰۰۸ که به ایراد سخنرانی مهم او انجامید روابط دو طرف وارد مرحله جدیدی شد. از آن زمان تاکنون هرسال نشستهای مشترک میان کابینههای دو طرف برقرار میشود که در ساماندهی مناسبات مشترک در حوزههای سیاسی، امنیتی و اقتصادی نقشی بسیار مهم ایفا میکند.
حمایت نظامی و امنیتی آلمان از رژیم صهیونیستی در برابر تهدیدات منطقهای حتّی به پیش از برقراری رسمی روابط دیپلماتیک میان طرفین بازمیگردد و این موضوع نیز جنبهای دیگر از پاسخ دولت آلمان به باجگیری رژیم صهیونیستی است. از زمان آغاز درگیریهای نظامی اسرائیل با همسایگان خود، بهویژه پس از جنگ ۱۹۵۶ با کشور مصر و آشکار شدن آسیب پذیریهای این رژیم در حوزه نظامی، روند صدور جنگافزارهای نظامی غربی، ازجمله آلمان به اسرائیل آغاز شد. استراتژیکترین جنگافزاری که از جانب دولت آلمان به منطقه غرب آسیا صادر شده است، زیردریایی «دلفین» است که توان رژیم صهیونیستی را در حوزه رزم دریایی به نحو چشمگیری ارتقاء بخشیده است. رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۶۱ نخستین قرارداد زیردریایی پیشرفته را با آلمان امضا کرد و تا سال ۲۰۱۷ نیز شش عدد زیردریایی آلمانی را تحویل گرفت. زیردریاییهای مدل دلفین ساخت شرکت تیسنکروپ آلمان میتوانند به سلاح اتمی نیز مجهز شوند.
-
تبیین موضوع:
دشواری آلمان در اتخاذ سیاست مستقل در سایه موضوع هلوکاست و باجخواهی اسرائیل
در کنار روابط ویژه میان طرفین که عملاً به حمایت بیقیدوشرط و همهجانبه آلمان از «حق حیات» رژیم صهیونیستی انجامیده است، نقطه اختلافی نیز میان آلمان و «دولت یهود» وجود دارد که گهگاه به اظهارنظرها و موضعگیریهای شدیداللحن مقامات دو طرف علیه یکدیگر میانجامد.
جمهوری فدرال آلمان در حوزه مناقشه اعراب و اسرائیل بهطور رسمی مدافع راهکار «دو دولت» است. بر همین مبنا در کنار تأکید بر حقّ موجودیت «دولت یهود» بر ضرورت تشکیل دولت مستقل فلسطینی به پایتختی بیتالمقدس شرقی نیز تأکید میشود. آلمان در هماهنگی با قطعنامههای سازمان ملل متّحد، مناطقی همچون نوار غزه (تا پیش از سال ۲۰۰۵)، کرانه باختری رود اردن و بلندیهای جولان را «سرزمینهای تحت اشغال» اسرائیل میداند و درنتیجه حضور نیروهای اسرائیل در این مناطق و بهویژه سیاست شهرکسازی این رژیم در اراضی اشغالی را نامشروع خوانده و با آن ابراز مخالفت کرده است.
این سیاست به مناسبات تجاری طرفین نیز سرایت کرده است. بر اساس رأی صادره از دادگاه عالی اتحادیه اروپا آن دسته از کالاهای تولیدشده توسّط شرکتهای اسرائیلی که بخشی از فرآیند تولیدشان در اراضی اشغالی انجام میپذیرد یا سود حاصل از فروش و صادرات آنها عاید ساکنان شهرکهای غیرقانونی میشود، مشمول ضوابط حاکم بر قراردادهای تجاری بین اسرائیل و کشورهای عضو اتحادیه اروپا نخواهند شد. نتیجهی این تصمیم، خروج کالاهای فوق از دایره قوانین تجارت ترجیحی میان اروپا و اسرائیل است که به تعیین محدودیتهایی برای فروش این کالاها در کشورهای عضو اتحادیه اروپا انجامیده است. بر اساس پایبندی به راهحل دو دولت، آلمان پس از تصمیم ایالاتمتحده آمریکا برای انتقال سفارت خود به بیتالمقدس ضمن انتقاد از این تصمیم، آن را مخل روند صلح میان اعراب و اسرائیل و پایانی بر راهحل دو دولت توصیف کرد.
شایانذکر است سیاست آلمان مبنی بر حمایت از راهحل دو دولت، با هیچگونه واکنش عملی و موثّری در برابر اشغالگری و توسعهطلبی رژیم صهیونیستی همراه نیست و تنها در حدّ حرف باقی میماند. بهبیاندیگر دولت آلمان عملاً حقّ هیچگونه مقاومت ضد اشغالگری را برای طرف فلسطینی به رسمیت نمیشناسد. نمونهای از این واقعیت را میتوان بر فشارهای سیاسی شدیدی جستجو کرد که در سال جاری میلادی از جانب دولت و پارلمان آلمان بر «جنبش بایکوت، تحریم و عدم سرمایهگذاری در اسرائیل[۵]» وارد شده است. هدف نهایی این فشارها تصویب ممنوعیت فعالیت این جنبش مدنی در آلمان است. اساساً در اینگونه موارد بهانهی اصلی مقامات آلمانی مسئله «مبارزه با یهودستیزی و یهودآزاری» است که خود یکی از اصلیترین اجزاء گفتمان «مسئولیت تاریخی آلمان» به شمار میرود و از دستاوردهای اصلی «صنعت هلوکاست» در حوزه مدیریت روابط آلمان و اسرائیل است.
در کنار ضوابط و مناسبات ویژه حاکم بر روابط دوجانبه اسرائیل با آلمان، این کشور در قالب «سیاست همسایگی اروپا[۶]» و در بخش همکاری و مشارکت مدیترانهای، پیگیر روند صدور ارزشها و هنجارهای اروپایی در کنار استفاده از ظرفیتهای اقتصادی موجود در منطقه است. در مقیاس منطقهای میتوان گفت رابطه آلمان با اسرائیل بهعنوان بخشی از سیاست همسایگی اروپا در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا نیز قابلتحلیل است. در این چهارچوب کمک به استقرار صلح، ثباتزایی، کمکهای توسعهای و همیاری در حوزه توسعه زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی در رأس اولویتها قرار دارند.
تحلیل و ارائه راهکارها: امکان تکرار و تداوم یک الگوی تاریخی
چنانکه ذکر شد بازتولید دائمی استعارهی «مجرم/قربانی» و تأکید بر ضرورت جبران خسارت قربانیان توسّط بازماندگان مجرمان، مهمترین الگوی حاکم بر امتیازگیری اسرائیل از آلمان در دوران پس از جنگ جهانی دوم است. رنج و مظلومیت تاریخی قربانیان از یکسو و مسئولیت تاریخی نسلهای کنونی برای جلوگیری از تکرار فاجعه از سوی دیگر، دو قطب اصلی صنعت هلوکاست به شمار میروند. در حال حاضر «مسئله کُرد» در منطقه خاورمیانه تقریباً همان نقشی را ایفا میکند که «مسئله یهود» در دوران مدرن اروپا، بهویژه پس از پایان جنگ جهانی دوم ایفا میکرد.
در حال حاضر بازنمایی مردمان کُرد خاورمیانه بهعنوان «دوستان اصلی غرب» و «بزرگترین ملّت بدون دولت در جهان»، مقدمه تلاشهای سیستماتیک غرب، بهویژه آلمان برای تکرار الگوی تأسیس اسرائیل بهعنوان پاسخی به «مسئله یهود» است. طبق این الگو همانگونه که تأسیس رژیم صهیونیستی توانست یهودیان را بهعنوان اصلیترین قربانی روند ملتسازی در اروپا، صاحبدولت مستقل کند و بدین ترتیب یک مسئله تاریخی اروپا را به سرانجام رسانَد، «ملّت کُرد» نیز میتواند با برخوردار شدن از دولتی مستقل، اصلیترین بحران دولتسازی در منطقه خاورمیانه را پاسخ دهد. هرچند دولت آلمان با کمک به رژیم صدام حسین در دستیابی به سلاح شیمیایی و بیعملی در قبال سیاستهای نژادپرستانه دولت ترکیه برعلیه اقلیتهای قومی و زبانی مانند کُردها، عملاً در بسیاری از ستمهای وارد آمده بر کُردهای خاورمیانه شریک بوده است، امّا ابزاری به نام «مسئله کُرد» بدون شک در آیندهی قابل پیشبینی بهعنوان یکی از ابزارهای فشار آلمان بر کشورهای منطقه، به کار گرفته خواهد شد.
دپارتمان اروپا
۲۶ آبان ۱۳۹۸
[۱] تبدیل مبلغ اصلی از دلار به یورو بر اساس دادههای سایت وزارت امور خارجه آلمان و بر اساس مقایسه ارزش برابری دلار و یورو بر مبنای قیمت تقریبی طلا انجام شده است.
[۲] The Holocaust Industry
[۳] تبدیل مبلغ اصلی از دلار به یورو بر اساس دادههای سایت وزارت امور خارجه آلمان و بر اساس مقایسه ارزش برابری دلار و یورو بر مبنای قیمت تقریبی طلا انجام شده است.
[۴] The Conference on Jewish Material Claims Against Germany
[۵] Boycott, Divestment and Sanctions (BDS)
[۶] European Neighbourhood Policy