مقدمه

اروپا، در آستانه دهه سوم قرن بیست‌ویک با سه چالش امنیتی مهم روبروست: تهدیدات سایبری، تروریسم و سلاح‌های هسته‌ای. این تهدیدات، طراحی یک راهبرد دفاعی و تأمین استقلال راهبردی برای اروپا را در صدر اولویت‌های دولت‌های اروپایی و اتحادیه اروپا قرار داده است. انتشار پنج سند مهم در رابطه با موضوع دفاع اروپایی طی شش‌ماه نخست سال ۲۰۱۷ تأییدی بر این مدعاست. تغییر محیط امنیتی اروپا در کنار لزوم مقابله با تهدیدات جدید و شاید مهم‌تر از همه، بازگرداندن وزن راهبردی اروپا یا آنچه فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا از آن با عنوان “استقلال راهبردی[۸]” اروپا نام می‌برد؛ همه ضرورت‌هایی هستند که طراحی یک راهبرد دفاعی اروپایی را ضروری می‌سازند. تصویب پنج سند راهبردی مهم و همچنین، اعلامیه مشترک اتحادیه اروپا و ناتو در اجلاس ورشو در تاریخ ۸ جولای ۲۰۱۶ نشان از درک این ضرورت و اهمیت آن توسط سیاستمداران اروپایی می‌دهد. در یک بررسی مختصر می‌توان محورهای مهم این اسناد را به شرح ذیل معرفی کرد:

  • راهبرد جهانی اتحادیه اروپا + گزارش رسمی کمیسیون: تأکید بر ضرورت افزایش توان و توسعه همکاری دفاعی-امنیتی در اروپا؛ ترسیم ۵ سناریو درباره آینده اروپا و ترسیم شکل نهایی همکاری‌های دفاعی در اروپا در هر سناریو؛
  • طرح ویژه امنیتی و دفاعی: ظرفیت‌سازی؛ برنامه‌ریزی و نظارت؛ و تعریف مفهوم «محافظت از اتحادیه اروپا و شهروندانش»
  • طرح اقدام دفاع اروپایی: توسعه قابلیت‌های دفاعی-نظامی در اروپا و برنامه‌ای برای تأمین مالی پروژه‌های دفاعی اروپایی؛
  • همکاری ساختارمند دائمی: همکاری سیستماتیک تر در حوزه‌هایی چون: مهاجرت، پناهندگی و مدیریت مرزها؛
  • اعلامیه مشترک اتحادیه اروپا و ناتو: تعیین ۴۰ دستورالعمل در حوزه‌های پنج‌گانه: تهدیدات ترکیبی؛ همکاری عملیاتی؛ امنیت سایبری؛ ظرفیت‌سازی؛ مانورهای نظامی؛

گسترش همکاری‌های دفاعی-امنیتی در سطح اروپا موضوعی است که به‌ویژه در عرض یک دهه اخیر (به دنبال کاهش حضور نظامی ایالات‌متحده در خاک اروپا و خواست روسای جمهور این کشور مبنی بر اینکه اروپا باید مسئولیت امنیت خود را بر عهده بگیرد) همواره در دستور کار دولت‌های اروپایی بوده است. در همین ارتباط، ترکیبی از مخالفت دانلد ترامپ با چندجانبه گرایی و شعار “اول امریکا ” برای اروپا به این معنی خواهد بود که اگر منافع امریکا اقتضا بکند اروپا را وجه‌المصالحه قرار خواهد داد.

در این راستا برخی کشورها مانند آلمان به دنبال شکل‌دهی به ارتش اروپایی و برخی مانند فرانسه به دنبال تعمیق همکاری‌های دفاعی-امنیتی در قالب یک مدل بین حکومت گرا بوده‌اند. یکی از چالش‌ها در رابطه با همگرایی دفاعی اروپایی و ازجمله تشکیل ارتش اروپایی، بی‌اعتمادی نسبت به همگرایی اروپایی و رشد تردیدها نسبت به این روند است که سبب شده تا تعمیق همگرایی در حوزه‌های جدید (نظیر دفاعی-امنیتی) از دستور کار خارج شود. نبود بودجه کافی یکی دیگر از موانع شکل‌گیری ارتش اروپایی است.

هزینه‌های دفاعی ۲۸ عضو اتحادیه اروپا در فاصله سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۷

منبع: https://www.iiss.org/blogs/military-balance/2018/02/european-defence-spending

از سوی دیگر، کشورهای اروپایی هنوز سهم بیشتری از بودجه خود را صرف طرح‌های ملی می‌کنند تا این‌که بخواهند برای یک طرح اروپایی دفاعی هزینه کنند.

برخی از قابلیت‌های نظامی کشورهای عضو به شرح زیر است:

منبع: (۲۰۱۹) Chapter Four: Europe, The Military Balance, 119:1, 66-165, DOI:
۱۰٫۱۰۸۰/۰۴۵۹۷۲۲۲٫۲۰۱۸٫۱۵۶۱۰۲۹

ایده تشکیل ارتش اروپایی اولین بار در ابتدای دهه ۵۰ میلادی مطرح شد که به شکست انجامید. بعدازآن، با امضای پیمان ماستریخت، دوباره امیدهایی برای همکاری‌های نظامی امنیتی شکل گرفت، اما آن نیز شکست خورد. حالا مجدداً این ایده مطرح شد. در سال‌های اخیر، دو سند به تسهیل همگرایی امنیتی دفاعی کمک کرده‌اند. سند اول معاهده لیسبون است که الزام حضور همه اعضا در همه طرح‌ها را رفع کرد و درنتیجه انعطاف بیشتری به پروسه همگرایی اتحادیه داد. سند دوم سند استراتژی جهانی اتحادیه اروپاست[۹] که با هدف بهبود وضعیت دفاعی امنیتی اعضا در سال ۲۰۱۶ تدوین شد. سند اول چندماه پس از اتخاذ رویکرد تهاجمی پوتین در سخنرانی وی در کنفرانس امنیتی مونیخ سال ۲۰۰۷ تدوین شد و سند دوم دو روز پس از رفراندوم برگزیت؛ خروج بریتانیا هم یک تهدید و هم یک فرصت برای اتحادیه اروپاست. بریتانیا ۲۴ درصد بودجه دفاعی اتحادیه اروپا را فراهم می‌کرد (لینک)، اما همواره مانع تشکیل یک ارتش اروپایی بوده است. مواضع دانلد ترامپ، رئیس‌جمهوری ایالات‌متحده هم نیاز به استقلال دفاعی را دوچندان کرد.

طرح‌های دفاعی که تاکنون وجود دارند عبارتند از: همکاری ساختاری دائمی (پسکو)[۱۰]، بررسی سالانه هماهنگ شده در موضوع دفاع (کارد)[۱۱]، صندوق دفاعی اروپا (ای دی اف)[۱۲]، برنامه‌ریزی نظامی و قابلیت هدایت (ام پی سی سی)[۱۳]. سه واحد ستاد نظامی[۱۴]، کمیته نظامی[۱۵] و آژانس دفاعی[۱۶] که تشکیلات زیر نظر نماینده عالی هستند؛ اجرای سندهای فوق و طرح‌های مصوب را بر عهده‌دارند. این طرح‌ها که به بسته جامع دفاعی اروپا معروف شده‌اند چندین ایراد اساسی دارند: اول این‌که بیشتر بر راه‌حل سیاسی و جلوگیری از منازعه تأکیددارند تا مداخله نظامی. دوم این‌که به دلیل نیاز به‌اتفاق آرا برای تصمیمات آن، امکان تصمیم‌گیری سریع در مواقع بحرانی وجود ندارد. سوم این‌که امکان عضویت کشورهای اروپایی غیر عضو اتحادیه در آن‌ها نیز وجود ندارد. چهارم این‌که این طرح‌ها فقط به مرزهای اروپا می‌پردازد و امکان مداخله در خارج از اروپا را ندارد.

با در نظر گرفتن چنین مسائلی، امانوئل ماکرون در سال ۲۰۱۷ طرحی تحت عنوان “ابتکار مداخله اروپایی “[۱۷] مطرح کرد (لینک) تا امکان مداخله نظامی سریع نظامی با همکاری کشورهای غیر عضو اتحادیه مانند انگلیس که حداقل در تئوری عضو اتحادیه نیست فراهم شود و یا امکان مداخله در خارج از اروپا، به‌ویژه افریقا (که بسیار موردتوجه فرانسه است) به وجود آید.

طرح یک ایده: ارتش واقعاً اروپایی

به نظر می‌رسد هیچ‌کدام از این طرح‌ها آن‌قدر بلندپروازانه نیستند که بتواند دغدغه‌های امنیتی ماکرون را جوابگو باشند. پس از برگزیت، فرانسه تنها قدرت اتمی اتحادیه اروپا و تنها عضو آن در شورای امنیت سازمان ملل خواهد بود. در غیبت ایالات‌متحده و زیرسایه تهدیدهای روسیه، به نظر می‌رسد یک رسالت تاریخی بر عهده فرانسه قرارگرفته است. شاید به همین دلایل بود که امانوئل ماکرون اخیراً در یک مصاحبه رادیویی، صحبت از یک ارتش واقعی اروپایی کرد. ایده ارتش اروپایی اگرچه جدید نیست، اما مطرح‌شدن آن در هر دوره‌ای تابع الزامات امنیتی همان دوره است. فعلاً جزییات این طرح مشخص نیست. علیرغم آن به‌طورکلی می‌توان گفت تفاوت تشکیلاتی ارتش اروپایی با سایر طرح‌های دفاعی امنیتی اتحادیه اروپا این است که اکثر آن‌ها همانند ناتو تا حد زیادی یک نهاد بین دولتی هستند که محصول همکاری کشورها می‌باشند، اما ارتش اروپایی یک نهاد فراملی است که متعلق به کشور خاصی نیست و در خدمت اتحادیه اروپاست. علاوه بر این یکی از اهداف این پروژه، خرید و تولید مشترک تجهیزات و تسلیحات است که تاکنون آژانس دفاعی اروپا به‌نوعی عهده‌دار آن بوده است.

 در این طرح اگرچه تنها کشورهای اروپایی می‌توانند شرکت کنند، اما تصمیم‌گیری آن تابع یک سازوکار فراملی، احتمالاً یک شورای امنیت اروپایی (به درخواست مرکل) خواهد بود. هم‌چنین ارتش اروپایی بیشتر به دنبال ارائه یک راه‌حل نظامی در جاهایی است که راه‌حل سیاسی جوابگو نیست. ارتش اروپایی درواقع می‌تواند به مسائل خاص اروپا بپردازند که نه‌تنها ممکن است با مسائل خاص ائتلاف آتلانتیکی ناتو متفاوت باشد، بلکه حتی با آن در تضاد قرار بگیرد. به‌عنوان‌مثال یک عضو یونانی پارلمان اروپا گفت که کشورش از سوی کشوری مانند ترکیه که عضو ناتو است تهدید می‌شود. وی ارتش اروپایی را وسیله‌ای برای مقابله با این دست تهدیدات برشمرد. هم‌چنین، ارتش اروپایی همان‌گونه که ماکرون خواسته است، در مقابل دولت‌های خودکامه‌ای مانند روسیه و چین و حتی امریکا از اروپا دفاع می‌کند. به نظر می‌رسد این طرح نسبت به ایده‌های قبلی بسیار بلندپروازانه است.

واکنش‌ها

طرح این ایده به همراه سوءتفاهم‌های ایجادشده (لینک) واکنش تند ایالات‌متحده را در پی داشته است. در پی اظهارات ماکرون، ترامپ با توییت جنجالی خود سخنان ماکرون را توهین‌آمیز خوانده و از اروپا خواست قبل از تشکیل ارتش مستقل سهم خود در ناتو را بپردازد (لینک)؛ اما بلافاصله آنگلا مرکل صدراعظم آلمان به همراهی ماکرون شتافت (لینک).

نقطه جالب، عکس‌العمل غیرمنتظره پوتین در رابطه با ارتش اروپایی است. پوتین از حامیان تشکیل ارتش مستقل اروپایی است، وی در یکی از سخنرانی‌های خود گفت: “اینکه اتحادیه اروپا به‌عنوان یکی از قدرت‌های اقتصاد خواستار داشتن قدرت نظامی و دفاعی مستقل باشد مسئله‌ای طبیعی است.” به نظر می‌رسد روسیه از حضور امریکا در منطقه خود و از افزایش قدرت ناتو بیم داشته و تشکیل ارتش اروپایی را به نفع منافع بین‌المللی خود در بلندمدت تلقی می‌کند. برای روسیه، حذف ایالات‌متحده از اروپا و تضعیف ناتو بسیار مهم‌تر از استقلال اروپا است. به دلیل همسایگی اروپا با روسیه و مباحث اقتصادی پیچیده موجود بین اتحادیه اروپا و روسیه، با حذف آمریکا از زمین‌بازی قاره سبز، قدرت مانور روسیه در منطقه بیشتر خواهد شد. ژان کلود یونکر، رئیس کمیسیون اروپا نیز از حامیان اصلی ایده تشکیل ارتشی واحد در اروپا بوده است- نیرویی که از سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) مجزا باشد- زیرا به اعتقاد وی زمان آن فرارسیده که اروپا از خود محافظت کند.

بریتانیا از مخالفان تشکیل ارتش اروپایی است. وزیر دفاع انگلیس طی یک مصاحبه هشدار داد، تمایل اتحادیه اروپا برای تشکیل یک ارتش اروپایی که رقیب ناتو باشد “ایده‌ای کاملاً احمقانه ” است و موجب تضعیف صلح و امنیت می‌شود. گوین ویلیامسون گفت:”واقعیت یک ارتش اروپایی چیزی جز یک ایده‌ سیاسی باشکوه برای برخی از دوستان اروپایی ما روی کاغذ نیست. بریتانیا از ایده ارتش اروپایی حمایت نمی‌کند. ما نباید حاکمیت خود را با نیروهای نظامی تضعیف کنیم. معتقدم تشکیل نهادهای جدید که رقیب ناتو باشد، احمقانه است.” بریتانیا به دلیل نزدیکی به آمریکا همراه و همگام با دیگر کشورهای اروپایی نخواهد بود و به نظر می‌رسد از موانع مهم تشکیل این ارتش، قرار گرفتن بریتانیا در جبهه ایالات‌متحده باشد.

همچنین، لهستان و برخی دیگر از کشورهای اروپای شرقی ناتو حضور آمریکا در اروپا را برای مقابله با روسیه امری ضروری دانسته و برخلاف فرانسه و آلمان چندان از نقشه خروج آمریکا از اروپا راضی نیستند. برخی از تحلیلگران اندیشکده های اروپایی همچون OSW از طرح همکاری PESCO و ایده تشکیل ارتش اروپایی استقبال چندانی نکرده و ادامه همکاری با ناتو و هم‌پیمانان دفاعی فرا آتلانتیک را بهترین گزینه برای لهستان و دیگر کشورهای اروپای شرقی معرفی کرده‌اند.

کارشناسان موسسه کارنگی معتقدند نگرش آلمان و فرانسه نسبت به تشکیل ارتش اروپایی متفاوت است. درحالی‌که برلین یک رویکرد جامع سیاسی برای مسائل دفاعی را دنبال می‌کند، اولویت‌های فرانسه بیشتر به نفع یک سیاست دفاع منحصربه‌فرد، مؤثر و عملی در اتحادیه اروپا است؛ یعنی فرانسه درصدد حفظ اروپا از تهدیدهایی از جانب جنوب اروپا یعنی آفریقا است اما آلمان رویکرد وسیع‌تر و البته سیاسی‌تری نسبت ایجاد منطقه امن اروپایی دارد. بر اساس تحلیل‌های اندیشکده کارنگی، در صورت عدم تفاهم بر سر مسائل امنیتی و دفاعی بین پاریس و برلین که پس از برگزیت ۵۰ درصد قدرت نظامی و امنیتی اروپا را خواهند داشت؛ اروپا شاهد چالش جدید امنیتی خواهد شد. البته بعد از دیدار ماکرون و مرکل در مارس ۲۰۱۸ روابط این دو کشور برای همکاری در زمینه‌های امنیتی و نظامی مثبت‌تر از قبل شده است. (لینک)

طرح تکمیلی مرکل: شورای امنیت اروپایی

اما مرکل در کنار حمایت از ماکرون، ایده شورای امنیت اروپایی[۱۸] را نیز مطرح کرد (لینک). در حال حاضر، تصمیمات سیاست خارجی اتحادیه اروپا عمدتاً در شورای اروپایی گرفته می‌شود. تصمیم‌گیری نهایی با اتفاق آراء صورت می‌پذیرد. بسیاری از تصمیمات در این شورا در اثر مخالفت برخی از کشورهای با بن‌بست مواجه می‌شود. رأی‌گیری در این شورای جدید احتمالاً با اتفاق آرا نخواهد بود و برخی از کشورهای حق رأی ویژه یا حق وتو خواهند داشت (لینک). شورای امنیتی اروپایی مرکل هم‌راستا با ارتش مستقل اروپایی می‌باشد و شاید بتوان گفت این دو مکمل یکدیگر هستند و ماهیت یکسانی دارند و در صورت عملی شدن این دو پروژه، اروپا گامی جدی و مهم برای استقلال هرچه بیشتر خود از امریکا و سایر قدرت‌های جهان بر خواهد داشت.

سایر طرح‌ها: راهبرد همکاری‌های دفاعی دو و چندجانبه

برای ارتقای همکاری‌های دفاعی میان اعضای اتحادیه، چهار سناریو وجود دارد: ) شکل‌گیری شورای دفاعی اروپایی؛ ۲) تعریف راهبرد دفاعی اروپا در قالب ناتو؛ ۳) شکل‌گیری همکاری‌های دفاعی دو و چندجانبه در درون اروپا؛ ۴) و واگذاری مقوله دفاع به دولت‌های ملی. از میان آن‌ها به‌احتمال‌زیاد راهبرد دفاعی اروپایی در سال‌های پیش رو بر پایه مثلث همکاری با ناتو در حوزه تهدیدات مشترک و باهدف بازدارندگی مدرن؛ شکل‌گیری موتور دفاعی اروپایی با مشارکت فرانسه، آلمان، بریتانیا و ایتالیا و در قالب سه کارگروه مدیترانه (به رهبری ایتالیا)؛ اروپای شرقی و مرکزی (به رهبری محور آلمان-لهستان) و برون‌مرزی (به رهبری محور فرانسه-بریتانیا)؛ و همکاری ساختارمند دائمی اروپایی در جهت مقابله با تهدیدهایی نظیر بحران آوارگان و تروریسم شکل خواهد گرفت.

شکل‌گیری همکاری‌های دو و چندجانبه در درون اروپا به‌عنوان گزینه‌ای قابل‌بررسی در رابطه با راهبرد دفاعی آینده اروپا مطرح می‌شود. در این راستا انعقاد توافقنامه لانکستر[۱۹] میان فرانسه و بریتانیا و همچنین، توافق بین آلمان و هلند مبنی برقرار گرفتن یک گردان از نیروی هوایی آلمان تحت فرماندهی ارتش هلند احتمال چنین راهبردی را قوت می­بخشند. افزون بر این، محتوای گزارش رسمی منتشرشده توسط کمیسیون و تأکید آن بر امکان‌پذیری و مطلوبیت شکل‌گیری همکاری‌های دو و چندجانبه در درون اروپا[۲۰] تأییدی دیگر بر این مدعاست.

بر این اساس، محتمل‌ترین سناریوی ممکن، همکاری غیرمستقیم فرانسه، آلمان، ایتالیا، بریتانیا و کشورهای شمال و مرکز اروپا به‌عنوان موتور دفاعی اروپایی است؛ راهبردی که در قالب سه کارگروه مدیترانه (به رهبری ایتالیا)؛ اروپای شرقی و مرکزی (به رهبری محور آلمان-لهستان) و برون‌مرزی (به رهبری محور فرانسه-بریتانیا)؛ و به پشتوانه خصلت شبکه‌ای خود (این کارگروه‌ها در پیوند با یکدیگر بوده و می‌توان از قابلیت‌های هرکدام برای کمک به دیگری استفاده کرد) عملیاتی می‌شود.

 اما در باب فرصت‌ها و چالش‌های برآمده از این راهبرد می‌توان گفت که تنها چالش پیش روی این راهبرد، نبود درک مشترک از تهدید میان ایالات‌متحده و کشورهای اروپایی در رابطه با برخی تهدیدهاست؛ درحالی‌که این راهبرد مزایا و فرصت‌های بسیاری را به شرح ذیل ایجاد می‌کند:

  • حضور بریتانیا و فرانسه به‌عنوان دو عضو دائم شورای امنیت و دارنده سلاح هسته‌ای به این راهبرد وزن راهبردی می‌دهد.
  • حضور بریتانیا در این همکاری رفع کننده نگرانی آمریکا (از بابت اینکه این راهبرد در قبال ناتو است) بوده و همچنین، مذاکرات برکسیت را تسهیل می‌کند.
  • فرانسه و آلمان از طریق این طرح، به مصالحه‌ای در مورد راهبرد دفاعی اروپایی دست می‌یابند.
  • تقسیم‌کار درستی در کارگروه‌ها صورت می‌گیرد و ضمن رفع نگرانی از بابت هژمون شدن آلمان از توانایی این کشور استفاده‌شده و دغدغه‌های امنیتی‌اش در شرق رفع می‌شوند. همچنین، مأموریت‌های فرامرزی به محور فرانسه-بریتانیا واگذار می‌شود و مدیریت ناامنی در مدیترانه و جنوب اروپا نیز به ایتالیا واگذار می‌شود.

بااین‌حال امکان شکل‌گیری همکاری دفاعی دوجانبه مستقیم فرانسه –آلمان به‌منظور رهبری راهبرد دفاعی اروپا به دلیل اختلاف‌نظرهای متعدد میان این دو تقریباً غیرمحتمل به نظر می‌رسید؛ اختلاف‌نظرهایی ازجمله: ۱) آلمان به دنبال همکاری با ایالات‌متحده در قالب ناتو و فرانسه به دنبال استقلال از ناتو است؛ ۲) آلمان در جستجوی ارتش اروپایی و فرانسه به دنبال همکاری‌های دفاعی بیشتر در قالب بین حکومت گرایانه است؛ ۳) اختلاف بر سر به دست گرفتن رهبری این روند؛

راهبرد دفاعی اروپایی در حوزه‌های تهدید مشترک فرا آتلانتیکی و در رابطه با بازدارندگی مدرن کماکان در قالب ناتو تعریف خواهد شد؛ درحالی‌که در حوزه‌های تهدیدهای غیرمشترک درون اروپایی، همکاری ساختارمند اروپایی و در حوزه‌های تهدیدهای غیرمشترک برون اروپایی، موتور دفاعی اروپایی با محوریت سه کارگروه ذکرشده، قالب راهبرد دفاعی اروپایی را تشکیل خواهند داد.

نتیجه‌گیری

مخالفت دانلد ترامپ با شکل‌گیری ارتش اروپایی، نشان‌دهنده تمایل امریکا بر حفظ نفوذ در اروپا و حفظ ناتو است. اگر امریکا تمایل داشت تا به پیمان ناتو خاتمه بدهد و از اروپا خارج شود، طبیعتاً می‌بایستی از استقلال نظامی اروپا استقبال می‌کرد؛ همان‌گونه که از ناتوی عربی استقبال کرد. تهدید امریکا به خاتمه دادن به پیمان ناتو را می‌توان بیشتر تلاش این کشور بر حفظ پیمان ناتو در کنار تقسیم متناسب هزینه‌ها دانست. تصمیم اروپا برای تشکیل ارتش اروپایی هم شاید تلاش آن‌ها برای استقلال رأی بیشتر در ناتو باشد.

برای همگرایی امنیتی لازم است تا اول: درک واحد از تهدید به وجود آید. دوم: اجماع بر سر روش مقابله با آن به وجود آید. سوم: نوعی تشکیلات واحد برای مقابله با تهدید شکل بگیرد. ۱۶ سال پس از تصویب پیمان ماستریخت و شکل‌گیری سیاست خارجی واحد و نیز به دنبال خروج بریتانیا از اتحادیه، به نظر می‌رسد وحدت نظر در دو مورد اول به وجود آمده است. هم‌اکنون اختلاف بر سر یک ساختار واحد است؛ اما در روابط آتلانتیکی، در موارد اول و سوم اتفاق‌نظر به وجود آمده است؛ یعنی امریکا و اروپا بر سر این‌که تهدید چیست و با چه نهادی باید به مقابله با آن رفت اتفاق‌نظر وجود دارد.

دپارتمان اروپا/ ۲۷ فروردین ۱۳۹۸

[۱] Permanent Structured Cooperation (PESCO)

[۲] Coordinated Annual Review on Defence (CARD)

[۳] European Defence Fund (EDF)

[۴] Military Planning and Conduct Capability (MPCC)

[۵] Military Staff (EUMS)

[۶] Military Committee (EUMC)

[۷] Defence Agency (EDA)

[۸] Strategic Autonomy

[۹] European Union Global Strategy (EUGS)

[۱۰] Permanent Structured Cooperation (PESCO)

[۱۱] Coordinated Annual Review on Defence (CARD)

[۱۲] European Defence Fund (EDF)

[۱۳] Military Planning and Conduct Capability (MPCC)

[۱۴] Military Staff (EUMS)

[۱۵] Military Committee (EUMC)

[۱۶] Defence Agency (EDA)

[۱۷] European Intervention Initiation

[۱۸] European Security Council (ESC)

[۱۹] Lancaster House Agreement

[۲۰] Those Who want More Do More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *